خانواده و سلامت جنسی

دکتر خلیل علی محمدزاده رییس کمیسیون بهداشت شورای فرهنگی – اجتماعی زنان و خانواده شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه با حضور در ششمین کنگره تخصصی خانواده و سلامت جنسی به دو سوال در پنل چالش های سیاست گذاری سلامت جنسی در ایران پاسخ گفت. این کنگره و همایش با مجوز بازآموزی از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ار ۲ دی ماه ۱۳۹۴ به مدت سه روز در تالار همایش های شمس تهران برگزار شد. آنچه در پی می آید، سوالات کنگره و متن کامل پاسخ های ایشان به این پرسش هاست.

خبرگزاری فارس: مساله جمعیت را باید منطقی و مبتنی بر علم حل کنیم/ تشکیل خانواده یک مساله اصلی است

*آقای دکتر با توجه به اینکه حضرتعالی علاوه بر پزشکی، در حوزه مدیریت بهداشت و درمان تحصیل کرده‌اید و تخصص دارید، در بحث سیاستگذاری در زمینه سلامت جنسی، چه جنبه‌هایی معتقدید چالش زا هستند و باید رفع و رجوع شود؟

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام دارم خدمت حضار محترم؛ پزشکان، متخصصان و کارشناسان علوم مختلف که در این جلسه حضور دارند. تشکیل این گونه کنگره‌ ها و طرح این نوع مباحث در محیط‌ های علمی که از سال‌ ها پیش شروع شده، در صورتی که با علم، ایمان و بصیرت توام شود و ما را به تفکر سیستمی و هماهنگی بیشتر سوق دهد، جای امیدواری ست که با اتخاذ سیاست‌ ها و خط‌ مشی‌ های درست، از دل آن برنامه های مناسبی بیرون آید.

معمولاً سیاست‌ ها پس از ابلاغ سیاست‌ های کلی و به دنبال آن تدوین استراتژی‌ ها و تنظیم برنامه ها مطرح می‌ شود، تا با طراحی روش‌ ها و راه‌ ها، ما را در دستیابی به اهداف معین، به آینده مطلوب‌ تر هدایت کند. وقتی به مرحله سیاست گذاری می‌ رسیم. به این معنی است که رسالت، دورنما، ارزش‌ ها و اهداف تعیین شده است، ارزیابی محیط داخلی و خارجی صورت گرفته است و نقاط قوت و ضعف و همچنین فرصت‌ ها و تهدیدها شناسایی شده است و معضلات و مشکلات اساسی هم کشف شده و در نهایت بر این اساس راهبردها یا همان استراتژی ها تدوین می گردند و از این به بعد برنامه باید دارای خطوط راهنمای معلومی باشد و شیوه‌ های طی مسیر روشن شود، تا بتوان با رعایت آنها، برنامه‌ ها را اجرایی کرد.

ما وقتی به سیاست‌ ها می‌ رسیم، منظورم سیاست های کلی نیست، بلکه همان طور که عرض شد سیاست هایی است که برنامه را پیش می برد، در شکل علمی و درست آن، خیلی توافقات و تفاهمات بایستی نهایی شده باشد، اما در بعضی موارد، وقتی به این مرحله قدم می‌ گذاریم، می‌ بینیم که در عالم واقع این طوری نیست و چالش‌ های فراوانی هنوز وجود دارد. و این چالش‌ ها به ویژه در حوزه سیاست‌ های سلامت جنسی هم کم نیستند و بدون حل آنها هم نمی‌ توان مسیر حرکت را علامت‌ گذاری و طی کرد. چون بدون سیاست و تاکتیک، بخش های مختلف برنامه قابلیت عملیاتی ندارند، حتی اگر همه منابع موجود باشند.

یکی از چالش‌ ها، کلید واژه‌ هایی است که در موضوع سلامت جنسی مطرح می‌ شود. تعریف دقیق آنها، آن طور که در پروتکل‌ ها و دستورالعمل‌ های جهانی می‌ آید و آنچه که ما با اشاره به آن واژه‌ ها در داخل کشور پی‌ می‌ گیریم، تفاوت‌هایی دارد. بعضی وقت‌ ها این تفاوت‌ ها مبنایی و اساسی است. بنابر این در بین مجریان، برنامه ریزان ، سیاست گذاران و از دیدگاه ذی نفعان ناسازگاری و تنش و یا به عبارتی چالش زا می شوند. مثلاً ما از متون آنها، ترجمه می‌ کنیم و می‌ نویسیم: خدمات جنسی، حقوق جنسی، برابری جنسیتی، آموزش جنسی و … . اینها وقتی در واژگان آنها می‌آید. تعاریف کاملا معلومی دارند و وقتی ما منظور خود را تبیین می‌ کنیم، می‌ بینیم که ما بخشی از آن را قبول نداریم و یا به شکل دیگری می‌ پذیریم. لذا وقتی در جامعه، از سلامت جنسی، حرف زده می‌ شود و یا از این واژه‌ ها استفاده می‌ شود، باید تعریف پذیرفته شده‌ خودمان مطرح شود تا دقیقاً معلوم گردد که چه می گوییم، چه چیزی می‌ خواهیم آموزش داده شود و یا تبدیل به مهارت گردد و یا در مشاوره ها گفته شود، زیرا ورود ما به این مباحث براساس ارزش‌ ها و اسناد بالادستی جامعه خودمان است. به عنوان مثال یکی از این اسناد قابل توجه، سیاست‌ های کلی سلامت است که از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشنهاد شده و توسط مقام معظم رهبری ابلاغ گردیده است.

در این سیاست‌ ها “ارائه خدمات آموزشی، بهداشتی و درمانی مبتنی بر اصول و ارزش‌ های انسانی و اسلامی” تعریف شده است، ما نمی‌ توانیم از این قاعده عدول کنیم. یا در یکی از بندهای این مجموعه، “آگاهی‌ سازی مردم از حقوق و مسئولیت‌ های اجتماعی و استفاده از ظرفیت محیط‌ های ارائه مراقبت‌ های سلامت برای رشد معنویت و اخلاق اسلامی در جامعه” هدف‌ گذاری گردیده است، ما در مقام اجرا از این اصل هم نمی‌ توانیم پیروی نکنیم. در ارتقاء شاخص‌ های سلامت روانی که بخش‌ عمده بحث سلامت جنسی تابعی از آن است، قید “ترویج سبک زندگی اسلامی – ایرانی، تحکیم خانواده و ترویج آموزش‌ های اخلاقی و معنوی” بیان شده است. این هم یک اصل محکمی است و در رویکردهای ما باید مورد توجه اساسی قرار گیرد. البته سیاست‌ های کلی نظام سلامت به “افزایش آگاهی، مسئولیت پذیری، توانمندی و مشارکت ساختارمند و فعالانه فرد، خانواده و جامعه در تامین، حفظ و ارتقاء سلامت” هم جایگاه ویژه‌ ای قایل شده است. خب همه اینها باید ما را در درک تمایزها و مرزبندی‌ ها با سایر مفاد و اشکال پرنامه ها که بر مبنای دیدگاه های اسلامی تنظیم نشده اند، یاری رساند. بنابراین ورود در موضوع سلامت جنسی و خانواده از سوی ما، دقایق و ظرایف و رعایت شرایط و ضوابط خاص و در نظر گرفتن معیارهای مذهبی و اخلاقی مشخصی را می‌ طلبد. به ویژه آنکه در موضوع سلامت جنسی هم، همه کشورها خود را ملزم به شناخت و رعایت هنجارها و نرم‌ هایی می‌دانند که مورد احترام مردم، خانواده‌ ها، برنامه‌ ریزان و سیاست گذاران جامعه هدف است.

چالش‌ های دیگری هم مطرح است مانند کمبود تحقیقات و ارتباطات بین‌ رشته‌ای و چند تخصصی، ضعف نظام اطلاعات منسجم و داده‌ های پژوهشی معتبر که نتایج تحقیقات را از نظر تحلیلی و کاربردی نارسا می‌ کند، حرکت‌ های موازی که در این راستا شاید صورت می‌ گیرد و مرکزیت مشخصی نیز در سیاست‌ گذاری‌ های خانواده هنوز وجود ندارد که از رهگذر آن روابط مناسب بین محققان بخش‌ های مختلف نیز ساماندهی گردد.

یکی از چالش‌ های دیگر در این ارتباط بحث آموزش‌ های جنسی است. از چه سنی، در کجا؟ توسط چه کسانی؟ با چه محتوایی؟ آیا آنهایی که باید آموزش دهند به اندازه کافی وجود دارند؟ تخصص‌های لازم را دارند؟ واجد شرایط هستند که در این کار وارد شوند؟ بسته های آموزشی و مشاوره‌ ای دقیق در این ارتباط تدوین شده است؟ خدمات تعریف شده؟ اینکه همه اینها به چه شکلی باید ارائه گردد، تا کارآیی و اثربخشی بیشتری داشته باشد، پیش بینی گردیده است؟ اینها هم مسائلی است که اگر فرصت باشد، در حد وقت جلسه می شود، به آن ها پرداخت.

*از جمله چالش‌ های سیاستگذاری در این کنگره به بحث آموزش‌های جنسی اشاره شد، به نظر شما در این ارتباط چه مسائلی وجود دارد، چه راه‌حل‌ هایی را پیشنهاد می‌ کنید. اعتقاد بر این است که این آموزش ها در چارچوب زوجین و خانواده باشد، نظر شما چیست؟

بله، یکی از موضوعات چالش برانگیز در بحث سلامت جنسی، موضوع آموزش‌ های جنسی است. الان در کشورهایی که طبق برنامه‌ های صندوق جمعیت، آموزش‌ های جنسی را دنبال می‌ کنند، آموزش‌ ها و اجرایی و عملیاتی شدن آنها به سطوح مختلف تحصیلی از مدارس ابتدایی تا دبیرستان ها و دانشگاه‌ ها کشیده شده است. به نظر شما ورود این آموزش‌ ها مثلاً در مدارس و در دانشگاه‌ ها چه میزان مصالح و منافع کودکان، نوجوانان و جوانان ما را تامین می‌ کند؟! برخی از این نظر الگوی استرالیا را مثال می‌زنند و می‌ گویند از دبستان وارد آموزش مسائل جنسی می شوند و موفق بوده‌اند! ما هم آنگونه عمل کنیم! محتوای این آموزش‌ ها مهم است. یک وقتی می‌ خواهیم دختران و پسران را از تغییرات طبیعی خود در دوران بلوغ مطلع کنیم، راجع به بهداشت جنسی مسائلی مطرح کنیم، با لحاظ آموزه‌ های اخلاقی و مذهبی و با هماهنگی‌ ها و ارتباطاتی که با والدین دانش‌آموزان برقرار کرده‌ایم، این با جمیع شرایطی که باید در نظر گرفته شود، با تناسب سن، قابل پذیرش است و اینها در چارچوب مفاهیم و تفاوت های جنسیتی قرار می گیرد و بنده این را در قالب آموزش‌ های جنسی تعریف نمی‌ کنم. ولی یک وقتی برخی جوامع فراتر از این مسایل در گروه سنی زیر ۱۸ سال، وارد آموزش‌ های جنسی می‌شوند. مثلاً طبق برنامه، در برخی کشورها به منظور کاهش نرخ سقط جنین، بارداری‌ های ناخواسته، ابتلا به ایدز و بیماری‌ های مقاربتی، در گروه‌ های سنی دبستان، راهنمایی و دبیرستان، روش های پیشگیری از بارداری ترویج می‌ گردد و این روش‌ ها تا کسب مهارت‌ های لازم تبیین می‌ شود. ما باید به منظور حفظ خانواده و ارتقاء آن و نیز تحکیم خانواده، به جوانان بگوییم روابط جنسی تنها در چارچوب خانواده مجاز است. اصرار ما باید بر این اساس باشد. تعالیم ما هم در این چارچوب باید توسعه یابد. باید تربیت جنسی صورت گیرد، تا افراد در مسیر درست هدایت شوند. البته در گروه های پرخطر و آسیب پذیر مراقبت ها و پیشگیری ها جای خود را دارد. اینکه بر اساس یکسری دستورالعمل های غیر بومی، اصول حاکم بر “خویشتن داری تا رمان نزدیک به ازدواج” و “ضرورت ازدواج در سن مناسب” را نقض کنیم و از پروتکل هایی که برای رفع مشکلات ناشی از سبک های زندگی دیگری نوشته شده، پیروی کنیم، این ها مشکلات جامعه ما را بیشتر و حل ناشدنی تر خواهد کرد.

آیا به نظر شما پرداختن به آموزش‌ های جنسی در مدارس ما هم لزومی دارد؟ آیا غریزه جنسی آنها را در زمانی که هنوز با سن ازدواج فاصله دارند، بیدار نمی‌ کند؟ در برنامه ما تحکیم خانواده، ازدواج در سن مناسب و ازدواج بر مبنای معیارهای صحیح هدف قرار داده شده است. بر این مبنا، آموزش‌ های جنسی لازم در زوجین جوان، در مراحل مشرف به ازدواج و حتی پس از آن موضوعیت پیدا می‌ کند و کار خوبی هم هست. نیاز هم هست. کلینیک‌ های خانواده و سلامت جنسی که بحث راه‌اندازی آنها از سال ها پیش مطرح شده، محل مناسبی برای این نوع آموزش‌ ها، مشاوره‌ ها و خدمات می‌ باشند. قطعاً در این کلینیک‌ ها باید تخصصی‌ های مختلف حضور داشته باشند. حتما باید هیات مدیره‌ ای از افراد عالم، صالح و دانشگاهی آنجا را اداره کنند. شاید لازم باشد این افراد دوره‌ های خاصی را هم طی کنند. به هر حال تاسیس این کلینیک‌ ها، استانداردسازی وظایف و آموزش‌ های آنها، وضع قوانین و مقررات برای موسسان آنها و نظارت بر عملکرد کلینیک‌ ها باید به جد مورد توجه باشد. نباید فکر شود که اگر بدون در نظر گرفتن این شرایط و ظرایف، مثلا در هر استان چند تا مجوز کلینیک‌ های از این نوع بدهیم، مسئله حل می‌ شود و دیگر سلامت جنسی جامعه و خانواده‌ ها را خطری تهدید نمی‌ کند. در این مسئله و یا مسائلی از این قبیل اگر هوشمندانه وارد نشویم، به مسائلی دامن زده خواهد شد که مشکلات را از وضع موجود بیشتر می کند. الان در جامعه ما و از طریق شبکه هایی که به وجود آمده، مسائل غلطی مطرح می شود، برخی متخصصان هم به آن ها تاسی می کنند، بدون توجه به ابعاد گوناگون قضییه، این ها بسیار مضرند؛ مسائلی مانند ترویج ازدواج سفید، عوارض زدایی از خودارضایی و از آن به عنوان عاملی برای ارتقاء سلامت جنسی نام بردن! و تمرکز بر تعدد زوجات و ازدواج موقت(نه با شرایط و ملاحظاتی که در فقه آمده است، بلکه به عنوان جایگزینی برای ازدواج دائم). به هر حال این کلنیک ها باید سلامت جنسی در خانواده ها را ارتقاء دهند و توجه به آنچه که در تاسیس و شرایط و عملکرد آن ها گفته شد، می تواند این کلینیک ها را در مسیر هدف درست، هدایت کند.

بدیهی است که باید با ایجاد زمینه‌ های لازم وارد این کار شویم. اصلاً بهتر است رویکرد ما به سلامت جنسی به عنوان یک رشته تخصصی مطرح باشد و با توجه به اینکه متخصصانی که در این علم وارد می‌ شوند با محرمانه‌ترین جنبه‌ های روابط شخصی و همسران ارتباط دارند، باید حائز شرایط لازم باشند. اگر در پرداختن به همه‌ ابعاد این کار، در یک زمینه اخلاقی و فرهنگی حرکت کنیم، موفقیت‌های خوبی به دست خواهد آمد. هم از این طریق، اختلالات جنسی درمان خواهد شد، هم از میزان طلاق‌ ها که بالاخره بخشی از این جدایی‌ ها به خاطر مسایل جنسی می‌ تواند باشد، پیشگیری خواهد شود و در مجموع به نشاط و آرامش جامعه و کیفیت بیشتر در روابط زناشویی منجر خواهد شد. کلینیک ها همچنین می توانند برای ازدواج های به موقع و معیارمند از طریق آموزش خانواده و مشارکت دهی آن ها در فرهنگ سازی جامعه تلاش کنند.

شما عزیزان مستحضرید که برخلاف تبلیغات فریبکارانه برخی شبکه‌ های اجتماعی و ماهواره‌ ای، در بحث مشکل اختلالات جنسی، موضوع این نیست که با خرید و مصرف دارویی حتی بدون اینکه هیچ تاریخچه‌ ای از زن و شوهر گرفته شود، اختلال درمان و رفع مشکل رخ دهد. در اختلالات جنسی اصل این است که از شکایت‌ های افراد و زوجین، مسایل اصلی آنها فهمیده شود و حل گردد. مسایلی که بدون برطرف کردن آنها، امکان حل ریشه‌ ای مشکل ممکن نیست. نمی شود به موضوع سلامت جنسی در خانواده ها بی اعتنا بود  و به تمام جوانب آن نپرداخت.

بحثم را جمع کنم. برای تحقق هرگونه برنامه‌ای در حوزه سلامت جنسی در ایران حتماً باید بین نیازها و نظرات برنامه‌ ریزان، سیاست گذاران و تصمیم‌ سازان در کشور به یک تفاهم نظری و فکری قوی دست پیدا کنیم، در این زمینه هنوز جای کار زیاد است، باید با نگرش سیستمی و مشارکت علوم مختلف پیش رفت. موضوع فقط پزشکی و یا روانشناختی و روانپزشکی نیست. فقه، علوم اجتماعی و تربیتی و مدیریت و سایر رشته ها هم باید به کمک بیایند. با تفکر تک رشته ای و بدون اجماع در این زمینه امکان کار مفید در سطح خرد و کلان سخت است. معایب راه ها و روش های مختلف پیشنهادی دارای مزایای افراد هم، باید سنجیده شود. کمترین اشتباهات در این زمینه خسارت های سنگینی به وجود خواهد آورد و سبک زندگی ما را به سرعت و شدت بیشتری دگرگون خواهد ساخت.

برخی دستورالعمل‌ های رایج در برخی کشورها به نام سلامت جنسی و یا همانطور که عرض شد، با تاکید بر روی واژه‌ هایی چون “برابری جنسیتی”، در پی ترویج “روابط جنسی فارغ از خانواده‌” و زمینه ای برای “بی مبالاتی ها” و “روابط جنسی نامشروع و افسار گسیخته” می باشد،  که قطعاً در نسخه نویسی برای کشور خودمان، ارزش‌های دینی و اخلاقی و هنجارهای جامعه ملاک قرار می‌ گیرد. چرا که از نظر ما سلامت جنسی، در پی لذت‌ های مشروع است و رضایت میل جنسی در زوجین را در کانون خانواده هدف خود قرار می دهد. به هرحال باید شرایط ازدواج در کشور به سرعت فراهم شود. دولتمردان و مجلس و دستگاه های اجرایی باید به گشایش اقتصادی جوانان از نظر کار و مسکن و کسب آموزش ها و مهارت های لازم توجه اکید کنند. اینها وظایف دوره پنجره جمعیتی هم هست که ما از سال ۱۳۸۵ وارد این مرحله شده ایم و به مدت حدود ۴۰ سال در این دوره قرار خواهیم داشت. شعار دیگر کارساز نیست. جوانان باید حداقل مسکن به شرط تملیک را در یک دوره حداکثر پنج ساله  بعد از ازدواج داشته باشند. بیش از ۱۱ میلیون جوان در آستانه ازدواج هنوز ازدواج نکرده اند. با مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، خیریه و خانواده ها، این کارها شدنی است. در وضعیت امروز جامعه، ازدواج با باروری فکری جوانان و داشتن حداقلی از امکانات قابل تحقق است. خانواده ها و خود جوانان در تسهیل این رابطه نقش دارند. البته در بحث مراقبت‌ ها و درمان بدیهی است که حوزه‌ های بهداشتی و درمانی، از وظایف خطیر خود به خوبی آگاه هستند و به آن ها ان شاء الله عمل می‌ کنند.

این مطالب را نیز ببینید!

تسلیت به رئیس محترم موسسه تحقیقات جمعیت کشور

دکترخلیل علی محمدزاده عضو وابسته فرهنگستان علوم پزشکی و رئیس اندیشکده سلامت جمعیت و خانواده ...