کانر کلارک: من می خواهم نظر شما را راجع به خدمات سلامتی بدانم. قطعا اطلاع دارید که کنگره و سنا…
کنت ارو: بله، اطلاع دارم و کم و بیش این بحث را دنبال می کنم.
کانر کلارک: بسیار خوب. من می خواهم بحث را با مقاله ای شروع کنم که شما در سال ۱۹۶۳ در زمینه اقتصاد خدمات سلامتی نوشته اید. در این مقاله بسیاری از مسائلی که بازار خدمات سلامتی با آن رو برو است مورد بررسی قرار گرفته است.
کنت ارو: بله. با خضوع تمام باید بگویم که این مقاله نقطه عطفی در این زمینه به شمار می رود.
کانر کلارک: خوب. در مورد مقاله صحبت کنید. این مقاله در شرایط فعلی چه حرفی برای گفتن دارد و تا چه حد می تواند مشکلات فعلی بازار خدمات سلامتی را توضیح دهد؟
کنت ارو: فکر می کنم که مسائل اصلی در بازار خدمات سلامتی هنوز همان ها هستند، البته این را هم می دانم که مسائل جدیدی به وجود آمده اند که در زمان نوشتن مقاله از آن ها خبری نبود، اما معتقدم که تحلیل پایه ای هیچ تغییری نکرده است. در مورد جزییات بحث های زیادی وجود دارد. اما تحلیل پایه ای مقاله من هنوز مورد قبول است. در این مقاله یک ساختار جامعه شناسانه وجود دارد. در واقع در آن یک نوع تز جامعه شناسی به چشم می خورد. بازار نمی تواند کار کند. دقیق تر بگویم، در موارد مربوط به بازار سلامت بازار نمی تواند خوب کار کند. با این حال موارد دیگری هست که بازار را تکمیل می کند. چیزی که من در مقاله ام روی آن تاکید کرده ام عناصری است که روی بازار به طور غیراقتصادی تاثیر می گذارند. از جمله این عناصر می توان به تعهدات حرفه ای برای تدارک خدمت و برای ارائه خدماتی که خودخواهانه نیست، اشاره کرد. استانداردهای خدمات سلامتی را کسانی تعیین می کنند که بازیگران اقتصادی به حساب نمی آیند، اما مشکلی که داریم این است که استانداردهای حرفه ای در حال نابودی است. در واقع تاکید بیشتری روی بازارها و انگیزه های خودخواهانه به اسم خدمات سلامتی وجود دارد و این به مشکلاتی منجر شده است. اما مشکلات پایه ای در همین مقاله مورد بحث قرار گرفته اند. تم اصلی هنوز این است که در بازار سلامتی برخی از مردم از دیگران بیشتر می دانند.
کانر کلارک: مساله عدم تقارن اطلاعات.
کنت ارو: بله. این همان نکته اصلی اقتصاد سلامت است. من زمانی که در بنیاد فورد کار می کردم کار روی این موضوع را آغاز کردم. این بنیاد به مطالعه تحلیل های اقتصادی مسائل سیاستی علاقه مند بود. مطالعات ما بیشتر در مورد سلامت، آموزش و رفاه بود. رفاه به مفهوم برنامه هایی که برای کمک به مردم فقیر طراحی می شود.
ویکتور فوچ که همکار من بود معتقد بود که باید تئوریسین های اقتصادی روی مسائل سیاستی کار کنند.
کانر کلارک: و شما برای کار در مورد بازار سلامت انتخاب شدید.
کنت ارو: بله، او موافقتم را جلب کرد. من هم که از چالش بدم نمی آمد. برخی از بهترین آثار من زمانی ایجاد شده اند که کسی از من خواسته روی چیزی کار کنم که قبلا حتی راجع به آن فکر نکرده بودم. مردم از تئوریسین ها انتظار دارند که در حیطه های تجربی هم به درد بخور باشند، بنابراین موارد پیش نیاز را مطالعه کردم و پا به این حیطه گذاشتم. از خصوصیات مهم بازار سلامت این است که سلامت یک رخداد تصادفی است. با خرید اتومبیل فرق دارد. این که شما بیمار می شوید یا خیر را به راحتی نمی شود پیش بینی کرد. برخی بیمار می شوند و برخی نمی شوند. این نااطمینانی باعث می شود که پای بیمه به میان بیاید. برخی از خانه ها دچار آتش سوزی می شوند و برخی خیر. برای همین بیمه آتش سوزی وجود دارد. (مشکلات مالی هم همین مشخصات را دارند. من به مساله نااطمینانی در هر حوزه ای به شدت علاقه مندم). من با این سوال آغاز کردم که چرا پوشش بیمه سلامت محدود است. در آن زمان تقریبا اگر بستری نمی شدید هیچ بیمه ای در کار نبود، تازه آن هم محدود بود و مشمول مالیات سنگینی می شد. من خودم زمانی متوجه این موضوع شدم که بستری شدم. برنامه خدمات سلامتی من به عنوان یک استاد، یک سقف ۱۵۰۰۰ دلاری داشت. اما چرا سقف؟ من به این فکر می کردم که باید یک کف وجود داشته باشد نه یک سقف. تا ۱۵۰۰۰ دلار را که خودم هم می توانم بپردازم، اما از پس مبلغی بالاتر به سختی بر می آمدم.
به هر حال این طبیعت بیمه بود. روزگار سختی برای شرکت های بیمه به شمار می آمد و سوال من این بود که چرا. تا این که متوجه این نکته شدم که شرکت بیمه نمی تواند بداند که با چه چیزی سر و کار پیدا می کند. بیمه درمانی با مساله آتش سوزی فرق دارد. در مورد آتش سوزی شما مشکل را می شناسید. می توانید به سوالاتی از قبیل این که آیا آتش سوزی عمدی بوده است، چه طور اتفاق افتاده است و سوالاتی از این گونه به راحتی جواب دهید. در این مورد همه چیز مشخص است، اما در مورد خدمات سلامتی سه بازیکن در میان هستند: شرکت بیمه که یک برنامه سلامتی ارائه می کند، پزشک و بیمار. فرض می شود که پزشک دانش بیشتری نسبت به نیاز های بیمار دارد. حداقل نسبت به شرکت بیمه، بنابراین شرکت بیمه ممکن است که نتواند از پس هزینه ها بربیاید. در رابطه بین پزشک و بیمار هم باز پزشک بیشتر از بیمار اطلاعات دارد. در اینجا مساله اطلاعات نامتقارن وجود دارد. بیمه سلامت دچار مسائل عدیده ای است. دامنه آن محدود است و همین امر مسائل دیگری را به بار می آورد. شرکت های بیمه برای حمایت از خودشان قیمت ارائه خدمت را بالامی برند. کسانی که از شرکت های بیمه خدمت خریداری می کنند نسبت به بقیه بیمارتر هستند و بنابراین مشتریان باید مبلغ بیشتری را بپردازند. بنابراین مشکل انتخاب معکوس به وجود می آید. با مشکل مخاطرات اخلاقی نیز که رو به رو هستیم. پزشک بدون توجه به هزینه ها و با تمرکز بر حداکثر ایمنی بیمار دارو تجویز می کند. این شرایط بنیادی کار بیمه ها را سخت می کند. البته مواردی هم وجود دارد که کار را راحت می کند.
کانر کلارک: شما گفتید که از شما خواسته شد که تئوری را وارد این حوزه عملی کنید، اما در طول ۴۵ سال گذشته مطالعات تجربی مانند انتخاب معکوس و موارد مشابه چه تاثیراتی را بر سیاست ها گذاشته اند؟ فکر می کنم که از نظر شما تاثیر قابل ملاحظه ای را به وجود آورده اند.
کنت ارو: بله، همین طور است، اما دوباره تاکید می کنم که حرفه پزشکی استانداردهایی را برای جبران شکست بازار ارائه می دهد. پزشکان برای هزینه های تشخیص بیماری استانداردی قائل می شوند. آن ها به شرکت بیمه می گویند که در واقع چه چیزی در جریان است. مشکل آن جاست که این استانداردها ممکن است در طول زمان فرسوده شوند. سیگنال های حرفه ای برای مدت های مدیدی وجود داشته اند: به عنوان مثال، بیمارستان ها، اغلب غیر انتفاعی هستند و تبلیغات انجام نمی دهند، اما این استانداردها نیز فرسوده شده اند. تعداد کسب و کارهای انتفاعی در حرفه پزشکی امروزه بسیار بیشتر از زمانی است که من مقاله ام را نوشتم.
کانر کلارک: آیا فکر می کنید که این امر می تواند توضیح دهد که چرا امروزه هزینه ها بالاتر است؟ بحثی که اخیرا ایجاد شده این است که چرا هزینه های پزشکی در نقاط مختلف کشور تا این حد متفاوت است. من الان حضور ذهن ندارم و نمی توانم آمار Medicare را دقیقا بازگو کنم، اما اگر اشتباه نکنم در برخی از نقاط کشور سرانه مخارج سلامتی دو یا سه برابر متوسط مخارج سرانه کل کشور بوده است. دلیل این امر چه می تواند باشد؟ کنت ارو: فکر نمی کنم که این امر به Medicare محدود شود، اما به نظر می رسد که این آمار درست باشد. این مورد قابل مطالعه است و در جمعیت فعال هم مصداق دارد. گروه دارتموت در این زمینه مطالعات زیادی داشته است. نیو همپشایر و ورمونت را در نظر بگیرید. مخارج درمانی سرانه در ورمونت دو برابر نیوهمپشایر است. با این حال شواهد نشان می دهد که خدمات سلامتی ورمونت بر نیوهمپشایر مزیتی ندارد.
کانر کلارک: اگر استانداردهای حرفه را بتوان توضیحی برای این امر به شمار آورد، فکر می کنید که چرا استانداردهای حرفه ای تغییر کرده است؟
کنت ارو: گاهی فکر می کنم که این تغییرات تحت تاثیر مکتب شیکاگو رخ داده است. فکر می کنم که در همه جای کشور این عقیده که طمع خوب است، جا افتاده است. به وال استریت نگاه کنید. یک عنصر حرفه ای در وال استریت وجود دارد و آن این است که اطلاعات در آن جریان دارد، اما محدودیت هایی باید وجود داشته باشد که این اطلاعات جریان یابد. متاسفانه در حال حاضر تلاشی وجود دارد که این استانداردهای حرفه ای از بین برود. فکر می کنم که استیگلر اقتصاددان مکتب شیکاگو این ایده را رواج داد که استانداردهای حرفه ای باعث ایجاد قدرت انحصاری می شود. من فکر نمی کنم. مردم ایده های اقتصاددانان مکتب شیکاگو را به شدت در عمل اجرا کرده اند. من نمی دانم که چرا این استانداردهای حرفه ای تغییر کرده اند؛ اما فکر می کنم دلایلی فراتر از دلایل حرفه ای وجود داشته باشد.
مترجم: پریسا آقاکثیری، فیاض خاک ( روزنامه دنیای اقتصاد )
کنت ارو (Kenneth Arrow) به عنوان یک اقتصاددان نظری با حوزه علایق بسیار گسترده و متنوع معروف شده است. سهمهای بسیار مهم وی از حوزه علم اقتصاد نیز فراتر رفته و شامل برنامهریزی ریاضی، فلسفه سیاسی و اجتماعی و بهداشت میشود. با این وجود، دو سهم بسیار فنی، یعنی فرضیه عدم امکان (که انتخاب اجتماعی را به یکی از موضوعات علم اقتصاد تبدیل نمود) و اثبات وجود تعادل عمومی، بیش از همه باعث شهرت ارو شدهاند.
آشنایی با زندگی کنت ارو
کنت ارو در سال ۱۹۲۱ در شهر نیویورک و در خانوادهای رومانیالاصل از طبقه متوسط به دنیا آمد. او در کودکی چنان علاقهای به خواندن داشت که ترجیح میداد به جای بازی با دوستان خود، در خانه کنار کتابهایش بماند. گاهی اوقات مادرش مجبور میشد او را با کتک از خانه بیرون کند تا با هم سن و سالان خود به بازی مشغول شود.
ارو در دوران دبیرستان پس از آشنایی با کارهای برتراند راسل، به ریاضیات و منطق ریاضی علاقمند شد. وی به سیتی کالج نیویورک رفت چون رایگان بود. پدرش که در دهه ۱۹۲۰ کسب و کار بسیار موفقی داست، در جریان بحران مالی دهه ۱۹۳۰، همه دارایی خود را از دست داد. ارو در سیتی کالج به مطالعه ریاضیات، منطق و آمار پرداخت. وی در سال ۱۹۴۰ فارغالتحصیل شد و مدال طلا پِل را به دلیل داشتن بالاترین نمرات دریافت نمود (Pressman, 2006, p. 267).
ارو قصد داشت به عنوان معلم در دبیرستان مشغول به کار شود، این فرصت شغلی برای او فراهم نشد. لذا به دانشگاه کلمبیا رفت و مطالعه آمار ریاضی نزد هارولد هاتلینگ مشغول گردید. برگزاری دوره اقتصاد ریاضی توسط هاتلینگ، باعث آشنایی ارو با علم اقتصاد شد. ارو فوق لیسانس خود را در رشته ریاضی دریافت نمود و برای خدمت در جنگ جهانی دوم رهسپار شد. پس از جنگ، او به دانشگاه کلمبیا بازگشت و تحصیل خود را در رشته ریاضی و آمار ادامه داد. هاتلینگ با قول دادن بورسیه به ارو، وی را به ادامه تحصیل در مقطع دکترای اقتصاد تشویق نمود. ارو در ادامه به منطق تصمیمات اجتماعی علاقمند شد. رساله وی با عنوان انتخاب اجتماعی و ارزشهای فردی، در سال ۱۹۵۱ به پایان رسید.
ارو در مدت سپری کردن مقطع دکترای خود، به تدریس در دانشگاه استنفورد مشغول گردید. چهار سال بعد وی استاد تمام شد. در سال ۱۹۶۸، او به تدریس در دانشگاه هاروارد روی آورد، اما در سال ۱۹۷۹ به استندفورد بازگشت. ارو در سال ۱۹۷۲ موفق به دریافت جایزه نوبل شد.
نظریات اقتصادی کنت ارو
• فرضیه عدم امکان؛ سهم اصلی وی در علم اقتصاد، اثبات فرضیه عدم امکان در رساله دکترای خود است. این فرضیه، به گروهی از افراد، از قبیل اعضای خانواده یا مالکان یک بنگاه مربوط میشود که تصمیمگیری کرده یا میان گزینههای مختلف اقدام به انتخاب میکنند. اقتصاددانان به هنگام تحلیل انتخاب فردی، فرض میکنند که هریک از افراد رفتار عقلایی داشته و میتوانند گزینههای مختلف در دسترس را رتبهبندی کنند. به بیان دقیقتر، انتخاب عقلایی مستلزم آن است که ترجیحات افراد میان گزینههای مختلف سازگار و انتقالپذیر باشند. برای اینکه ترجیحات سازگار باشند، فردی که کالای A را بر کالای B ترجیح میدهد، نمیتواند B را بر A مرجح بدارد. برای انتقالپذیری، فردی که کالای A را بر B و B را بر C ترجیح میدهد، باید A را بر B ترجیح دهد.
ارو ثابت کرد که انتخاب اجتماعی یا تصمیمگیری اجتماعی، عقلایی نیست. وی در حقیقت ثابت کرد که تصمیماتی که گروهها اتخاذ میکنند، لزوماً از اصل انتقالپذیری تبعیت نمیکند. مثلاً انتخابهایی را در نظر بگیرید که یک خانواده انجام میدهد. برای سادگی فرض میکنیم که سه انتخاب A، B و C وجود دارند. برای اینکه این مثال واقعی به نظر برسد، میتوانیم این انتخابها را به صورت انتخاب میان سه فیلم در نظر بگیریم. سه کودک باید میان این سه فیلم انتخاب کنند، زیرا نمیتوانند هر سه فیلم را باهم تماشا کنند. هریک از کودکان به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت خود است. اگر کودکان بر سر تماشای یکی از سه فیلم به توافق برسند، مشکلی نخواهد بود. اما بسیاری از اوقات این اتفاق نمیافتد و کودکان ترجیحات مختلفی از خود نشان میدهند (Pressman, 2006, p. 268).
فرض کنید کودک اول فیلم A را بر فیلم B و فیلم B را بر فیلم C ترجیح دهد. کودک دوم فیلم B را بر فیلم C و فیلم C را بر فیلم A ترجیح دهد. و کودک سوم، فیلم C را بر فیلم A و فیلم A را بر فیلم B ترجیح دهد. طبق تعریف بالا، هر سه کودک دارای ترجیحات سازگار و انتقالپذیر هستند. اما مشکل زمانی پیش میآید که سه کودک قرار است کنار هم قرار گرفته و در مورد تماشای فیلم تصمیمگیری کنند. با توجه به ترجیحات فوق، این سه کودک فیلم A را بر B ترجیح میدهند زیرا کودک ۱ و کودک ۳، فیلم A را بر B ترجیح میدهند. آنها همچنین فیلم B را بر C ترجیح میدهند زیرا کودک ۱ و ۲ فیلم B را بر C ترجیح میدهند. طبق اصل انتقالپذیری، فیلم A باید بر فیلم C ترجیح داده شود. با این وجود، کودک ۲ و کودک ۳، فیلم C را بر فیلم A ترجیح میدهند. نتیجهای که ارو از این تحلیل گرفت این بود که انتخاب اجتماعی نمیتواند عقلایی باشد زیرا اصل انتقالپذیری را نقد میکند. به بیان دیگر، استخراج انتخاب اجتماعی یا گروهی از ترجیحات افراد غیر ممکن است. به همین دلیل، این فرضیه، فرضیه عدم امکان نام گرفته است. به عبارت دیگر، “عقلانیت جمعی، نمیتواند معنای کاملاً سازگاری داشته باشد”. همه اینها بدان معناست که اگرچه علم اقتصاد میتواند انتخابهای فردی را توضیح دهد، اما از توضیح تصمیمگیری گروهی عاجز است .
رابرت پل ولف (۱۹۷۰)، دلالتهای فرضیه عدم امکان را برای فلسفه سیاسی استخراج کرده است. در مثال فوق، اگر A، B و C، لوایح قانونی برای تصویب در مجلس قانونگذاری باشند، معلوم میشود ترتیبی که در آن A، B و C عرضه میشوند، تعیینکننده نتیجه نهایی خواهد بود. اگر انتخاب اول، A در مقابل B باشد، A تصویب خواهد شد زیرا قانونگذار اول و دوم به A رأی خواهند داد. سپس اگر لایحه A در مقابل C قرار بگیرد، C تصویب خواهد شد، زیرا قانونگذار دوم و سوم به C رأی خواهند داد. حال فرض کنید در انتخاب اول، A در مقابل C قرار بگیرد، C تصویب خواهد شد، زیرا قانونگذار دوم و سوم به C رأی خواهند داد. اما وقتی که C در مقابل B میگیرد، B تصویب میگردد، زیرا قانونگذار دوم و سوم به B رأی خواهند داد. نهایتاً اینکه اگر در انتخاب اول، B در مقابل C قرار بگیرد، B تصویب میگردد، زیرا قانونگذار دوم و سوم به B رأی خواهند داد. اما وقتی که B در مقابل A قرار میگیرد، A تصویب خواهد شد زیرا قانونگذار اول و دوم به A رأی خواهند داد. بنابراین، ترتیب ارائه لوایح برای تصویب، برنده را تعیین خواهد کرد. پس برندگان در حوزه سیاست به صورت مستبدانه تعیین میگردند. ولف معتقد است که ارو با حذف پشتیبانی فلسفی از تصمیمگیری دومکراتیک، سهواً توجیهی فلسفی برای اقتدارگریزی (anarchism) ارائه داده است
• تعادل عمومی؛ دومین سهم بزرگ ارو، اثبات ریاضی وجود تعادل عمومی است. اقتصاددانان از زمان والراس و پارتو و احتی احتمالاً از زمان کنه، امکان به تعادل رسیدن یک سیستم اقتصادی را درک کردهاند. در این سیستم، هریک از بازارها در قیمت تعادلی برای آن بازار تصفیه میشوند. حلقه مفقوده این دیدگاه، یک اثبات بود که نشان دهد مجموعهای از قیمتهای تعادلی برای تصفیه هم زمان همه بازارها وجود دارد. ارو این اثبات را به صورت ریاضی نشان داد. این اثبات مستلزم چهار فرض است: (۱) خانوارها نیروی کار عرضه کرده و کالاها را مصرف میکنند؛ (۲) خانوارها میدانند که چه میخواهند و از میزان مطلوبیت حاصل از انتخابهای مختلف خود آگاه هستند؛ (۳) بنگاهها با استفاده از بهترین تکنولوژی موجود، نهادهها را به محصول تبدیل مینمایند؛ و (۴) بنگاهها از تولید سود کسب میکنند.
ارو با استفاده از این فروض توانست به صورت ریاضی، وجود تعادل رقابتی را اثبات کند. وی نشان داد که مجموعهای از قیمتها برای همه کالاها و خدمات وجود دارد به گونهای که عرضه و تقاضا برای همه کالاها و خدمات با یکدیگر برابر میشوند (Pressman, 2006, p. 269).
ارو با استفاده از تکنیکهای نوین ریاضی نشان داد که یکی از شرایط تحقق تعادل عمومی این است که میبایست برای همه کالاها، بازارهای آتی وجود داشته باشد. البته واضح است که چنین شرطی برقرار نمیشود چرا که برای بسیاری از کالاها و خدمات، مثل خدمات نیروی کار، نمیتوان یک قرارداد برای تحویل در آینده خریداری نمود (econlib.com).
ارو به اقتصاد بهداشت نیز توجه کرده است. از نظر او، نخستین مشکل پیشروی افراد در بخش بهداشت، نااطمینانی نسبت به کیفیت خدمات بهداشتی است که توسط پزشکان و سایر متخصصین ارائه میگردد. وی معتقد است موانع ورود به بازار، از میزان این نااطمینانی میکاهد. لذا، ارو بر خلاف فریدمن، طرفدار الزامی کردن دریافت مجوزهای طبابت است چرا که این مجوزها تضمین میکنند که پزشکان دورههای لازم را گذارانده و صلاحیت درمان بیماران را دارند.
از نگاه ارو، دومین مشکل بازار خدمات بهداشتی، مخاطره اخلاقی (moral hazard) است. ایده اصلی مفهوم مزبور این است که بیمه، رفتار افراد را تغییر میدهد. وقتی که افراد از بیمه درمانی برخوردارند، احتمال بروز رفتارهای مخاطرهآمیز از سوی آنها که منجر به بیماری یا معلولیت میگردد، بیشتر میشود. راه حل مخاطره اخلاقی از نگاه ارو، افزایش سهم پرداختی در بیمه است.
آخرین مشکل بازار مراقبتهای بهداشتی از دیدگاه ارو، مسأله انتخاب معکوس (adverse selection) است. هر فردی بیش از هرکس دیگری از میزان سلامتی خود آگاه است. افرادی که سلامتی آنها بیشتر در معرض خطر قرار دارد، تمایل بیشتری برای پنهان کردن وضعیت جسمانی خود از بیمهگر دارند. نااطمینانی بیمهگران در مورد میزان ریسک سلامت افراد، باعث به وجود آمدن مسأله انتخاب نمعکوس میگردد.
اگر شرکتهای بیمه، نرخهای خود را براساس ریسک متوسط تعیین نمایند، گروههای پرریسک بیمه زیادی میخرند و گروههای کم ریسک یا بیمهای نمیخرند و یا اینکه میزان خرید آنها اندک است. به همین خاطر، شرکتهای بیمه متضرر شده و مجبور به افزایش نرخهای خود میشوند. اما این کار باعث کم شدن هرچه بیشتر خریداران گروه کم ریسک میشود. ادامه افزایش نرخها به کاهش هرچه بیشتر پوشش بیمه میانجامد. ارو نشان داد که این مشکلات با سیستمهای تکپرداخت (Single-payer systems) مرتفع میشوند. اگر همه افراد تحت پوشش بیمه درمان قرار بگیرند، هیچکس تلاش نمیکند خود را به گروههای کمریسک منتسب نماید (Pressman, 2006, p. 272).