بر اساس آنچه که رسالت این سایت است تمرکز ما بر رهبری در محیط کار است.

وقتی صحبت از رهبری سازمانی می کنیم منظور کسی است که

• یک دورنما* شورانگیز از آینده ترسیم می کند
• جهت سازمان را تعیین می کند
• کارهای درست را انجام می دهد و به دیگران نیز کمک می کند که کارهای درست را انجام بدهند.
• چیزهای جدیدی خلق می کند.

بنابر این رهبری ترسیم راهی است که در آن مشخص شده که برای موفقیت تیم یا سازمان به کجا باید برویم. این ترسیم راه باید پویا، هیجان انگیز و الهام بخش باشد.
استفان کاوی رهبری را گذاشتن نردبان بر دیوار درست معرفی می کند.

به فرض اگر قرار است به شمال برویم انتخاب مسیر درست برای رسیدن به شمال رهبری است و درست رانندگی کردن مدیریت. البته توجه دارید که این مثال خیلی ابتدائی است و فقط جهت مشخص شدن تفاوت مدیریت و رهبری آن را به کار بردم.

جیمز مک گروگر برنز و پس از او برنارد باس مدلی به نام رهبری تحولی ارائه دادند. در این بر خلاف مدیریت فرآیندها که به حفظ و بهبود یکنواخت وضع موجود تاکید دارد بر  تفکر افق دار یا چشم اندازی و ایجاد تحول و تغییر تاکید شده است

تعریف رهبری

بر اساس نظریه رهبری تحولی یک رهبر موثر کسی است که یک دورنمای الهام بخش از آینده ترسیم کند تا در اطرافیان و همکاران خود انگیزه رسیدن به آن افق را بوجود بیاورد. رسیدن به چشم انداز را مدیریت کند و تیمی بسازد و تربیت کند که بطور موثر در راه رسیدن به آن چشم انداز تلاش کند.

در تجارت دورنما تصویری واقعی، جذاب و متقاعد کننده از جایی است که شما قصد دارید در آینده به آن برسید. دورنما جهت و اولویت ها را مشخص می کند. دورنما یک علامت است که بتوانید روزی بگویید این چیزی است که می خواستم به آن برسم.

دورنما در خلاء شکل نمی گیرد. برای تدوین دورنما رهبر بر توانمندی های درون سازمان و فرصت های محیطی تکیه می کند. برای شناخت توانمندی های درون سازمانی و فرصت های محیطی ابزارهای زیر مورد استفاده قرار می گیرد:

تجزیه و تحلیل SWOT

پنج نیروی پورتر

تجزیه و تحلیل PET

تجزیه و تحلیل USP

تجزیه و تحلیل قابلیت های اصلی

(اگر با این ابزارها آشنا نیستید نگران نباشید ما در آینده درباره تمامی آنها در این سایت سخن خواهیم گفت)

همچنین رهبران برای تدوین دورنما مسیر رشد و تحول صنعت خود و رفتارهای فعلی رقبا  را رصد می کنند و سعی می کنند تحولات و رفتارهای احتمالی آینده رقبا را پیش بینی کنند.

رهبران راههای نوآوری موفقیت آمیز در محصولات یا خدمات خود را بررسی می کنند و چشم انداز خود را با یافته های مطالعات بازار تطبیق می دهند. آنها با پیش بینی ریسکهای احتمالی سناریوهای متفاوتی برای رسیدن به اهداف دورنما تدوین می کنند. بطور مثال بررسی می کنند که اگر اتفاق نامطلوبی در محیط سیاسی یا اقتصادی رخ داد چه عکس العملی باید نشان دهند و چه تغییراتی در برنامه های خود باید بوجود بیاورند.

با توجه به آنچه که گفته شد متوجه می شوید که رهبران افرادی عامل (PROACTIVE) هستند. آنها فعالانه در مقابل مسائل و مشکلاتی که پیش می آید عکس العمل نشان می دهند و حتی سعی می کنند آنها را آینده بینی کنند و راه حل های آنچه را آینده بینی کرده اند، از قبل تعیین می کنند. آنها به آنچه هستند راضی نمی شوند و همواره در جهت بهبود وضع موجود تلاش می کنند.

بعد از تدوین دورنما رهبران باید آن را به همکاران خود ارائه دهند بطوری که آنها آن را ببینند، حس کنند، بفهمند و مشتاق رسیدن به آن بشوند انگار که آن دورنما متعلق به خود آنها است..

به همین منظور رهبران مؤثر تصویری روشن، شفاف و قوی از چشم انداز خود ارائه می دهند. داستان های الهام بخش از زمان تحقق دورنما تعریف می کنند و طوری آن را توصیف میکنند که هر کس با شنیدن آن خود را در تحقق آن شریک بداند.

در حقیقت رهبران موفق جنبه های عقلانی و تحلیلی دورنما را با جنبه های هیجانی و احساسی رسیدن به آن ترکیب می کنند و مفهومی پر معنا به شنوندگان القاء می کنند.

*به جای چشم انداز درست و جامع تر آنست که بگوئیم دورنما که ترجمه درستی از Vision  است.

– با اندکی تغییر، برداشت از آدرس http://www.modirepishro.com، تاریخ دسترسی، ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۷