وقتی از اصول علمی تحلیل رفتار در ارزیابی و بهبود عملکرد حوزه های سازمانی استفاده می شود، در واقع سخن از مدیریت رفتار سازمانی است.
ماری پارکر فالت یکی پیشروان مدیریت رفتار سازمانی در دنیای صنعت بود. از دیدگاه او مدیران باید با انگیزش کارکنان موجبات بهبود عملکرد شغلی آنان را فراهم آورند.
مدیریت رفتار سازمانی به مدیران، معنای واقعی مدیریت سازمان را می آموزد و چالشها و آثار آن را نشان می دهد.
چرا بعضی از مدیران به کارکنان خود حق نمی دهند که به خواستههای خود و آرزوها و اولویتهای شان فکر کنند؟ چرا اینقدر آنها با انسان ها و درخواست های آنان مکانیکی برخورد می کنند؟
چرا برخی مدیران نمی پذیرند که کارکنان حق دارند؛ همزمان با کار کردن و عشق ورزیدن به کار خود، از مطالبات خود صحبت کنند؛ پاداش بخواهند؛ پی گیر پیشرفت خود باشند؛ و از اینکه مثلا سازمان شان، محیط فعال، پویا و یادگیرنده ای ندارد، شکایت کنند؟
مدیریت رفتار سازمانی به مدیران پاسخ این سوالات را به درستی به آنها می دهد و آن اینکه؛ نمی توان از کارکنان یک سازمان توقع داشت که با ورود به سازمان، دغدغهها، خواستهها و اولویتهای شخصی خود را کنار بگذارند و به عنوان ابزار مانند سایر لوازم و تجهیزات در سازمان، تنها به کار کردن در سازمان مشغول شوند.
مدیریت رفتار سازمانی به کارکنان نیز خاطر نشان می گردد؛ ما به محیط کار شما سازمان می گوئیم و نه ساز من! اگر در سازمان هر کس ساز خود را بزند، آن وقت سازمان به هدف مشترک جمعی دست نخواهد یافت.
اگر قرار بود هر کس به خود، اهدافش و زندگی شخصی خود فکر کند، آن موقع این پرسش مطرح می شود که سازمان برای چه تاسیس شده است؟!
مدیریت رفتار سازمانی، اهداف شخصی کارکنان را با اهداف سازمانی آنها ترکیب و آنها را در راستای منافع سازمان قرار می دهد.
اگر هر کارمندی تمایلات فردی خود را در سازمان دنبال کند و در صورت پیشآمد موقعیت و شرایط بهتر در سازمان های دیگر، آن سازمان را بر سازمان فعلی خود ترجیح دهد،