خلاصه ای از سخنرانی آقای دکتر خلیل علی محمدزاده با عنوان مدیریت استراتژیک در فرهنگستان علوم پزشکی
مفهوم استراتژي زاييده فضاي رقابتي و محدوديت منابع است.
رویکرد استراتژیک این امکان را ایجاد می کند که سازمان ها با شناخت موضوعات اصلی و تمرکز منابع براي تحقق آنها، به بالاترين منافع ممكن در مقابل رقبا دست يابند. در چرایی تدوین برنامه استراتژیک براي سازمان ها باید گفت: بدون برنامه ريزي استراتژيک، هماهنگي، انسجام و جهت مشخص براي اهداف سازمان تعيين نمي شود.
برنامه استراتژیک با تدوین استراتژی ها به پایان می رسد ولی اجرا و ارزيابي استراتژيک دو مرحله مهمي است که در مجموع مراحل مختلف فرايندهاي مديريت استراتژيک را تکميل مي کنند. یکی از کارهای اساسی در برنامه ریزی استراتژیک، تنظیم رسالت، دورنما، ارزش ها و اهداف سازمانی است. مفاد برنامه استراتژیک بر اساس این چهار مولفه مهم و همچنين محورها و موضوعات برخاسته از ارزيابي و تحليل محيط داخلي و خارجي، شکل مي گيرد.
بیانیه رسالت سندی است که یک سازمان را از سایر سازمانهای مشابه متمايز مي نمايد. رسالت هر سازمان نشان دهنده طيف فعاليت سازمان، از نظر خدمات، محصول و بازار مي باشد. دورنمای هر سازمان تصویری از آینده آن سازمان را در ذهن مدیران و کارکنان متبادر میکند. دورنماي سازماندر واقع يک بيان کلي از اهداف درازمدت و راهبردي سازمان است که همه منابع و برنامههاي جاري آن را در جهت دستيابي به اين اهداف همسو و همراستا ميسازد.
ارزش ها و باورهای یک سازمان شامل مواردی است که کارکنان به آنها ارج می نهند و برای شان اهمیت قائلند. ارزش هاي سازماني تعيين مي نمايند که سازمان و كاركنان آن كجا، وقت، انرژي و پول خود را صرف كنند. ارزش های سازمانی، چه بدانید و چه ندانید بر انتخاب های روزانه شما تاثیر مي گذارند و به مواردي اطلاق مي شوند که اغلب در سازمان قابل رويت هستند. ارزشهای سازمانی عمیقا در دورنما و تصور افراد از آینده مطلوب سازمان، جاری هستند. ارزشها مفاهیمي نيستند که دائما در حال تغيير و تحول باشند و اصولا در کوتاه مدت قابل تعريف نيستند. شايد بتوان اين گونه عنوان نمود که موقعيت سازمان در دوره عمر خود، مي تواند شکل دهنده ارزش ها باشد.
اهداف باید سازمان را به تلاش برای استفاده کامل از پتانسیل خود وا دارد و برای همه افراد از مدیر تا پايين ترين رده ها، مسئوليت تعريف نمايد.
عدم مشارکت افراد کلیدی سازمان در تدوین برنامه استراتژِک، عدم توفیق در ایجاد جو مشارکت و همدلی در سازمان و وجود بوروکراسي شديد را سه مانع عمده در تحقق مديريت استراتژيک است. مديراني که از برنامه استراتژيك صرفا براي تسلط بيشتر بر منابع و مديريت سازمان و پاسخگويي به مقام مافوق استفاده مي كنند، در واقع در دام مديريت استراتژيك افتاده اند و چنين سازمان هايي به اهداف مديريت استراتژيك نايل نمي آيند.
در بخش پایانی به تفاوت های مهم در مدیریت استراتژیک با مدیریت آینده پرداز هم اشاره می کنم.
– با توجه به تغییرات پرشتاب، عدم قطعیت فزاینده و پیچیدگی امور، سازمان ها با “نمی دانم” های فراوانی روبرو هستند.
– پاسخ مدیریت استراتژیک به تغییر، رویکردی منفعل است یعنی تطابق و سازگاری با تغییرات، اما مدیریت آینده پرداز نسبت به تغییر، رویکرد فعالی دارد، به عبارتی تغییرآفرین است.
– یکی از تفاوت های مدیریت استراتژیک با مدیریت آینده پرداز در افق زمانی است. به عنوان مثال برنامه های توسعه ای پنج ساله که در کشور اجرا می شود از جنس برنامه استراتژیک است ولی دورنمای سند الگوی اسلامی ایرانی، پیشرفت، ایران، نیم قرن آینده را هدف قرار داده است.
– در مدیریت آینده پرداز با تمرکز بر دورنما، دست به آفرینش جدید می زنیم.
– کشورهایی که سبک مدیریت آینده پرداز را دنبال می کنند، با تکیه بر ارزشها و بهره گیری از فنآوری اطلاعات و تکنولوژی های نوین و ترکیب علوم بین رشته ای با علوم پزشکی، برای سیستم های بهداشتی و درمانی، بیمارستان های آینده و شاخص های سلامتی و تندرستی انسان، تحولات و دگرگونی های فراوانی به ارمغان خواهند آورد.
– سازمان های برتر سازمان هایی هستند که ارزش های خود را قربانی تغییرات محیطی نمی کنند، لذا مدیریت آینده پرداز را بر پایه مدیریت استراتژیک پی گیری می کنند. – مدیریت آینده پرداز به ارزشها بسیار حساس است و با مدیریت مبتنی بر ارزشها یک پارادایم کاملا هماهنگ است.
– در مدیریت استراتژیک اگر به دنبال تربیت مدیر اجرایی هستیم، در مدیریت آینده پرداز دنبال تربیت رهبر برازنده هستیم که در راس هرم مدیریتی سازمان ها قرار گیرد. اولا ارزش گذاری نماید. ثانیا بر پاسداشت ارزشها متمرکز شود و ثالثا نحوه تحقق ارزشها را مدیریت کند.
– سطح دوم هرم مدیریت آینده پرداز، مدیران میانی هستند که بر مبنای ارزشها هدف گذاری می کنند.
– مدیران عملیاتی در سطح سه هرم مدیریت آینده پرداز قرار دارند و آنها مدیران فرصت محوری هستند که با استفاده از قوت های درونی در پی تحقق اهداف بر پایه ارزشها هستند.
– دورنما در مدیریت آینده پرداز تنها تصویری از آینده که با آینده نگاری به دست می آید، نیست، بلکه فراتر از آن، با آینده پژوهی و تمرکز بر روی دورنمای کلیدی حاصل می گردد، به همین جهت، مدیریت آینده پرداز را Visionary Management می نامند.
– شیوه مدیریت در مدیریت عملیاتی، بر مبنای مقررات و دستورالعمل ها (MBI)، در مدیریت استراتژیک بر اساس اهداف (MBO) و در مدیریت آینده پرداز بر پایه ارزشها (MBV) است.
– در برنامه ریزی استراتژیک، به جای پیش بینی، آینده نگری و آینده بینی و در برنامه ریزی آینده پرداز کاملتر از همه اینها، آینده پژوهی انجام می گردد.
– در حال حاضر رهبری آینده پرداز، مترقی ترین اندیشه ی جهانی در حوزه مدیریت است.