هنری مینتزبرگ یکی از کارشناسان بزرگ و مطرح مدیریت و استراتژی، میگوید: انتخاب یک استراتژی درست بسیار دشوار است. وی برای کمک به تفکر عمیق پیرامون استراتژی، مدل ۵P را ارائه کرده است. مدل استراتژی مینتزبرگ عبارت است از پنج تعریف (رویکرد) متفاوت برای تدوین استراتژی که با حرف P آغاز میشوند.
با شناخت هر یک از این ۵P، میتوانید یک استراتژی قوی را تدوین کنید که با استفاده از آن، بهطور کامل از مزایای ناشی از شناخت نقاط قوت، ضعف و قابلیتهای سازمان خود، استفاده و بهرهبرداری کنید.
مدل ۵P استراتژی مینتزبرگ
مینتزبرگ اولین بار در سال ۱۹۸۷، مدل ۵P را معرفی کرد که هرکدام از این ۵ مورد بیانگر یک رویکرد متفاوت به استراتژی است. این پنج P عبارتاند از:
طرح :(Plan) تعیین اهداف و برنامهریزی برای چگونگی دستیابی به آنها .
در این تعریف ، مینتزبرگ خاطرنشان میکند که استراتژی یک اقدام عملی در نظر گرفتهشده یا آگاهانه است که مدیران با انجام آن حس خوبی پیدا میکنند. بسیاری از انسانها بهطور غریزی به انجام برنامهریزی تمایل دارند. این استراتژی قبل از اجرای آن ساختهشده است و پیادهسازی و توسعه واقعی آن دنبال میشود. برنامهریزی بخشی ضروری و اساسی در فرآیند تدوین استراتژی است. هرچه با جزئیات بیشتر به برنامهریزی ورود پرداخته شود، نتایج بهتری نیز حاصل میشود.
«مسئله اصلی این است که برنامهریزی بهتنهایی کافی نیست بنابراین چهار P دیگر وارد میدان میشوند!»
شگرد :(Ploy) ایجاد اختلال و مانع بر سر راه رقبا، دلسرد کردن و تأثیرگذاری بر آنها.
مینتزبرگ معتقد است که استراتژی علاوه بر یک طرح میتواند بهعنوان یک شگرد نیز مورداستفاده قرار گیرد. بهعبارتدیگر بخشی از استراتژیِ پیشی گرفتن از رقبا شامل موارد زیر میشود.
-
تأثیرگذاری بر رقبا
-
ایجاد اختلال و موانع
-
دلسرد کردن رقبا
برای مثال، یک فروشگاه زنجیره ای خواروبارفروشی با طرح این موضوع که میخواهد در یک منطقه شهر شعبهی جدید باز کند، ممکن است رقبای خود را نسبت به باز کردن فروشگاه در آن منطقه دچار تردید کند. و یا یک شرکت فعال در حوزهی فناوری ارتباطات و اطلاعات با خرید یک ایدهی جدید یا اختراع، میتواند احتمال ورود رقبای جدید در حوزهای که در آن فعالیت میکند را کاهش دهد بهطوریکه رقبا برای تولید محصولاتی که قدرت رقابتی به همراه دارد نتوانند از آن اختراع استفاده کنند.
برای بررسی حالات مختلف که ممکن است در آینده در ارتباط با رقابت با رقبا به وقوع بپیوندد ابزارها و تکنیکهایی مانند تحلیل سناریو میتواند مفید باشد. همچنین نظریه بازیها ابزار قدرتمندی معرفی میکند تا از برنامههای رقبا آگاه شده و خود را برای دستیابی به پیروزی در رقابت آماده کنید.
الگو : (Pattern) شیوهای پایدار و موفق در کسبوکار سازمان، ناشی از اقدامات گذشته.
هر دو p تعریفشده در بالا (طرحها و شگردهای استراتژیک) اقدامات عملی آگاهانه هستند. اما همیشه انتخاب آگاهانه منجر به تدوین استراتژی موفق نمیشود. گاهی استراتژی برآمده از رفتارهای گذشتهی سازمان است که ناشی از شیوهای پایدار و موفق در کسبوکار میتواند باشد.
برای مثال، فرض کنید که مدیر یک سازمان تصمیماتی را میگیرد که موجب میشود فرآیند فعلی پاسخگویی و حمایت از مشتریان، بهعنوان اولویت اصلی سازمان تعریف شود. باوجوداینکه او بهصورت آگاهانه این کار را انجام نداده ولی الگوی اقدامات او موجب کسب یک مزیت رقابتی برای سازمان میشود.
موضع : (Position) تصمیمگیری در مورد چگونگی مشخص کردن موضع کسبوکار در بازار.
چهارمین p تعریفشده از مدل ۵P توسط مینتزبرگ «موضع» است که راه دیگری برای تعیین استراتژی است؛ در این روش هر سازمانی تصمیم میگیرد که چگونه موقعیت و موضع خود را در بازار مشخص کند. به عبارتی استراتژی به سازمان کمک میکند تا انطباق میان محیط و سازمان خود را مورد بررسی قرار دهد و یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد کند.
برای مثال، استراتژی یک سازمان ارائهی محصول به بخش کوچک و بکری از بازار (نیچه مارکت) را میتواند شامل شود تا حداقل بتون از مشکلات ناشی از رقابت اجتناب کرد و یا میتوان موضع و موقعیت خود را در میان دیگر رقبای موجود در صنعت در نظر گرفت و به دنبال راهی برای ارائهی خدمات متمایز نسبت به آنها بود.
سازمان میتواند برای بررسی موقعیت استراتژیک خود در صنعت، بیانیه چشمانداز خود را در ارتباط با عوامل خارجی شناسایی کند. بدین منظور میتوان از تکنیکهایی مانند تحلیل PEST و پنج نیروی رقابتی پورتر برای تحلیل محیط بیرونی سازمان استفاده کرد. درواقع این ابزارها و تکنیکها نشان میدهد در چه مواردی سازمان موضع قدرتمندی دارد و در چه مواردی با مشکل مواجه است.
برای تحلیل محیط داخلی سازمان مانند وقتیکه به استراتژی بهعنوان یک الگو نگاه میکنیم، تحلیلSWOT میتواند جهت شناسایی نقاط قوت و بهرهبرداری از فرصتها مفید باشد.
دیدگاه : (Perspective) فرهنگ، الگو و دورنمای ذهنی غالب در سازمان برای انجام کارها.
تصمیمات اتخاذشده در مورد استراتژی یک سازمان شدیداً به فرهنگ آن سازمان بستگی دارد. همانطور که الگوهای رفتاری میتوانند در استراتژی سازمان خود را نشان دهند، الگوهای فکری (ذهنی)، در شکلگیری دیدگاه سازمان مؤثر است و مشخص میکنند که سازمان توانایی انجام چه کارهایی را دارند.
برای مثال، اگر یک سازمان از پذیرش ریسک، نوآوری و خلاقیت کارکنان خود پشتیبانی میکند در استراتژی خود ممکن است ارائهی محصولاتی با نوآوری بالا دنبال کند. در مقابل، سازمانی که بر پردازش معتبر دادهها تأکید دارد، ممکن است استراتژی برونسپاری را در دستور کار خود قرار دهد و این کار را به کارمندان خود نسپارد تا متحمل ریسک ناشی از اشتباهات احتمالی آنها نشود؛ به همین خاطر پردازش دادههایش را به یک شرکت معتبر در این زمینه واگذار کند.
بهکارگیری P5 مینتزبرگ به یک سازمان کمک میکند تا موانعی را که میتواند باعث تضعیف پیادهسازی استراتژی سازمان شوند؛ شناسایی کرد.
منبع: https://iranstrategist.com/