جوانان چگونه توانايي خود را افزايش دهند
مهارت هاي زندگي را سازمان جهاني بهداشت چنين تعريف مي کند: توانايي انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه اي که فرد بتواند با چالش ها و ضروريات زندگي روزمره کنار بيايد. يونيسف هم مهارت هاي زندگي را ميان سه حوزه تقسيم کرده است.
يک رويکرد مبتني بر تغيير رفتار يا شکل دهي رفتار که برقراري توازن ميان سه حوزه را مدنظر قرار دهد. حوزه دانش، نگرش و مهارت.
پژوهش هاي متعدد نشان داده که سه مقوله خودآگاهي، عزت نفس و اعتماد به نفس، شاخص هاي اساسي توانمندي ها يا ضعف هاي هر انساني است. اين سه ويژگي فرد را قادر مي سازد تا فرصت هاي زندگي اش را مغتنم شمرده، براي مقابله با خطرات احتمالي آماده باشد، به خانواده و جامعه اش بينديشد و نگران مشکلاتي که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره انديشي بپردازد. مهارت هاي زندگي به عنوان واسطه هاي ارتقاي سه ويژگي فوق الذکر در آدم ها مي تواند فرد و جامعه را در راه رسيدن به اهداف فوق کمک کند.
آموزش مهارت هاي زندگي در سال1979 و با اقدامات دکتر گيلبرت بوتوين (Gilbert Botvin) آغاز شد. وي در اين برنامه آموزشي به نوجوانان ياد مي داد که چگونه با استفاده از مهارت ها رفتار جرات مندانه، تصميم گيري و تفکر نقاد در مقابل وسوسه يا پيشنهاد سوءمصرف مواد از سوي همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوين طراحي يک برنامه واحد پيشگيري اوليه بود و مطالعات بعدي نشان داد که آموزش مهارت هاي زندگي تنها در صورتي به نتايج مورد نظر ختم مي شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود. پژوهش ها حاکي از آن بودند که اين برنامه در پيشگيري اوليه چند نوع مواد مخدر از جمله سيگار موفق بوده است. (بوتوين2002)
سازمان بهداشت جهاني در سال1993 پيشنهاد کرده که بايد در مدارس، دانشگاه ها و آموزشگاه ها طرح مهارت هاي زندگي تدريس شود. استادان و دانش آموختگان اين رشته تاکنون توانسته اند بسياري از مشکلات را در سطح خانواده و کار حل يا از بروز آنها پيشگيري کنند. از طرفي اين باور به وجود آمده که براي يک زندگي سالم، شاد، خلاق و موفق بايد آموزش ديد و مهارت هاي دهگانه زندگي را فرا گرفت. اين مهارت ها عبارتند از:
1- مهارت تصميم گيري: در اين مهارت افراد مي آموزند که تصميم گيري چيست و چه اهميتي دارد.
2- مهارت حل مساله: اين مهارت تعريف دقيق مشکلي که فرد با آن روبه رو است، شناسايي و بررسي راه حل هاي مناسب و ارزيابي فرآيند حل مساله تا بدين ترتيب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود.
3- مهارت تفکر خلاق: اين مهارت پايه و اساس نيل به ساير مهارت هاي مرتبط با سبک انديشيدن است يعني افراد با اين مهارت به شيوه اي متفاوت بينديشند و از تجربه هاي متعارف و معمولي خويش فراتر روند و راه حل هايي را خلق کنند که خاص و ويژه خودشان است.
4- مهارت تفکر نقاد: اين مهارت عبارت است توانايي تحليل عيني اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصي و شناسايي آثار نفوذي ارزش هاي اجتماعي و رسانه هاي گروهي بر رفتار فردي.
5- توانايي برقراري ارتباط موثر: اين مهارت به عنوان ابزار احساسات، نيازها و نقطه نظرهاي فردي به صورت کلامي و غيرکلامي است.
6- مهارت ايجاد و حفظ روابط بين فردي: مهارتي است براي تعامل مثبت با افراد بويژه اعضاي خانواده، در زندگي روزمره.
7- خودآگاهي: توانايي و ظرفيت فرد در شناخت خويشتن، شناسايي خواسته ها، نيازها و احساسات خويش است.
8- مهارت همدلي کردن: عبارت است از فراگيري نحوه درک احساسات ديگران. در اين مهارت فرد مي آموزد که چگونه احساسات ديگران را تحت شرايط مختلف درک کند و روابط بين فردي خود را با افراد بهبود بخشد.
9- مهارت مقابله با هيجان: شناخت هيجان ها و تاثير آن بر رفتار، يعني نحوه اداره هيجان هاي شديد و مشکل آفرين نظير خشم و راه مقابله با آن.
10- مهارت مقابله با استرس: در اين مهارت فرد مي آموزد چگونه با فشارها و تنش هاي ناشي از زندگي امروزي و همچنين استرس کنار بيايد.
اصولاً فرق بين افراد موفق با ناموفق در بحث مهارت، نوع نگرش آنان است. آنان که در کسب مهارت ناموفق هستند درک درستي راجع به مهارت آموزي و دانش علمي ندارند مهمترين عامل شکست هاي مالي و اقتصادي در کسب و کار را مي توان ناآگاهي نسبت به توانايي هاي فردي و دانش عملي دانست.
شرايط کنوني باعث شده در جامعه افراد بسياري دنبال ثروتمند شدن باشند. اما به دليل نبود آگاهي از مهارت هاي زندگي و کسب و کار، راه هاي کسب درآمد کاذب به ذهن شان خطور مي کند که عملي ناپسند است. در حالي که کارآفريني و توليد ثروت از راه تقويت مهارت هاي زندگي براي خود، خانواده و جامعه مفيد است. افرادي که توانسته اند مهارت هاي زندگي را فرا بگيرند و اين مهارت ها را تقويت کنند يقيناً از بهداشت اجتماعي و رواني مناسبي برخوردارند و اين باعث بروز کارآفريني و رونق کسب و کار مي شود.
بسياري از اين گونه افراد در پي ثروت بادآورده و بدون زحمت هستند و براي اين منظور برنامه اي ندارند. اين خصلت نامطلوب موجب مي شود بسياري به گنجشک روزي، عادت و اکتفا کنند. در حالي که ثروت آفرينان، محيط آفرين و کارآفرين هستند و خود آنان هستند که تعيين مي کنند چه مقدار ثروت داشته باشند.
يکي از ويژگي هاي بارز موفقيت در اقتصاد امروز، عملياتي کردن ايده و نوآوري و توسعه علم در زمينه تجاري سازي است که توسط کارآفرينان بروز مي کند. کشورهايي مي توانند از نظر اقتصادي قوي و موفق باشند که داراي کارآفرينان سازماني نوآور و ريسک پذير باشند. درواقع کارآفرينان نماد نوآوري و موفقيت در امور تجاري و پيشگامان اقتصاد و توسعه يافتگي در کشورها هستند.
يک کارآفرين جوان چه بسا با موانع شخصي و شغلي زيادي روبه رو شود که براي رسيدن به موفقيت بايد آنها را متحمل شود. بعضي از اين عوامل، موانع واقعي هستند، مثل اينکه چگونه و از چه طريقي براي شغل خود پشتوانه مالي تهيه کنيم و اين که چگونه خانواده، مدرسه و شغل خود را به طور صحيح مديريت کنيم. بقيه عواملي که در ذهنمان وجود دارد چيزي جز موانعي که خودمان براي خود ايجاد مي کنيم نيست؛ مثلاً نگراني در مورد نداشتن سرمايه اوليه جهت راه اندازي کسب و کار. کارآفرينان افرادي هستند که به اميد هرگونه نشانه اي از فرصت هاي کسب و کار، اطراف خود را مشاهده مي کنند. هشياري هميشگي از ويژگي هاي آنهاست و هيچ چيز هم نمي تواند جلوي موفقيت آنها را بگيرد.
شما به عنوان يک کارآفرين جوان بايد بر اين موانع غلبه کنيد، تا به موفقيت دست يابيد. «شومپيتر» معتقد است که کارآفرين نيروي محرکه اصلي در توسعه اقتصادي است و نقش وي عبارت است از نوآوري با ايجاد ترکيب هاي تازه از مواد و به تعبيري ديگر کار وي تخريب خلاق است.
به نظر مي رسد که عوامل مختلفي مي توانند راهکارهاي مناسبي براي کمک به آموزش مهارت زندگي در جامعه باشند که عبارتند از: نهاد خانواده، وزارت آموزش و پرورش، سازمان ها و رسانه ها که همه، آموزش هاي کارآفريني و تبديل علم به ثروت را از کودکي در مهدکودک از طريق بازي هاي گروهي آموزش دهند. همچنين در مقاطع مختلف تحصيلي، از پيش دبستاني تا دانشگاه بايد به همه افراد مهارت هاي ثروتمند شدن را ياد داد و به تربيت اقتصادي و مالي آنها پرداخت؛بنابراين کاملاً امکان دارد که اگر کنکوري ها نتوانند به دانشگاه راه يابند به کمک آموزش هاي کارآفريني بتوانند ايجاد ثروت کنند و سربار خانواده و جامعه نشوند. همچنين معلمان و بازنشستگان مي توانند با آموزش کارآفريني و مهارت هاي کسب و کار به افزايش درآمدهاي خود بپردازند.
موضوع ثروتمند شدن امري است اکتسابي و آموزشي و مي توان مهارت هاي آن را ياد گرفت و به ديگران ياد داد و به طور يقين پيام اصلي کتاب «چگونه ثروتمند شويم» اثر برايان تريسي اين است که فقرا مي توانند ثروتمند شوند. نقش اصلي در ثروتمند شدن به عهده انديشه هاي ماست. برخلاف تصور بسياري که اين گونه نمي انديشند، انديشه هاي ما علت ثروتمند شدن ما هستند، نه تنها شرايط و امکانات چه بسا افرادي شرايط و امکانات کافي براي ثروتمند شدن داشته اند اما انديشه هاي ثروتمند شدن نداشته و فقير باقي مانده اند و چه بسا افرادي با نداشتن امکانات و شرايط مناسب براي ثروتمند شدن، به کمک انديشه هايشان توانسته اند امکانات و شرايط مناسب فراهم کنند ودر نتيجه ثروتمند شوند.
پژوهش ها نشان مي دهند که اکثر ثروتمندان بزرگ دنيا از هيچ شروع کرده اند و وارث ثروت هاي بادآورده نبوده اند.
قانون مزرعه يعني هر چي بکاري، درو مي کني. آموزش و تجربه اندوزي، تمرکز، سماجت، ريسک پذيري و مشورت از عوامل موفقيت کارآفرينان است و آنها مصداق اين شعر حافظ هستند که:
در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغيلان غم مخور
منبع: روزنامه ایران