خودباوری

به وسیله باورها و عملکرد خود، قله ها و دره های شخصی خود را کنترل کنید.

این یک اصل انکارناپذیر است که هر چقدر خودت را باور داشته باشی و بپذیری، جامعه نیز به همان میزان به تو پاداش و مزد می دهد. اصل خود باوری از بنیانی ترین اصول موفقیت است.

اگر خودت را باور نکرده باشی به چند مرض دچار خواهی شد:

۱- وابستگی به تصمیمات دیگران

۲- وحشت بیش از حد از شکست

۳- کنار آمدن با شرایط بد و فقر

۴- از بین رفتن اعتماد به نفس

مثال: به نظر شما فرق سرما خوردگی با سرطان چقدر است؟ بدیهی ست سرطان بسیار مهلک تر از یک سرما خوردگی ساده است. چرا که بخش عمده ای از اعضاء بدن را مختل کرده و می میراند. کسی که خودش را باور نداشته باشد، از جهت آسیب پذیری، فرقی با یک بیمار سرطانی ندارند. این فرد اعتماد به نفس، تحرک، هدفمندی، انگیزه و اراده اش را که از عناصر صلی موفقیت و پیروزی هستند، به کل نابود کرده است. طبیعی ست وقتی چنین سرمایه های باطـنی از بین رود دیگر چیزی از انسان باقی نخواهد ماند جز چند تکه گوشت و استخوان متحرک! از طرفی، کسی که خودش را باور کرد، تمامی پتانسل هایش به جوشش درآمده و او را از جا بلند می کند.

خود باوری در اصل، یک سرچشمه است که می تواند به تمام اجزای زندگی ات جاری شود و سرزندگی را هدیه کند. این سرچشمه می تواند دریایی از توانمـندی و موفقیـت را در زندگی تو پدید آورد. نباید اجازه بدهی این سرچشمه بخشکد. با طرح این مثال ها، تلاش کردم شما را متوجه اهمیت خودباوری کنم. در حوزه مدیریت، یک مدیر که در رأس امور قرار دارد باید برای بقاء سازمانش خودباوری را در خودش تقویت کند.

بی تردید، هستند عوامل بیرونی زیادی که منجر به نابودی و شکست سازمان شوند. مثل:

– نوسانات بازار عرضه و تقاضا

– تغییرات سیاسی و دولتی

– بحران های اقتصادی و مالی

اما بدترین عامل ورشکستگی و نابودی یک سازمان، غوطه ور شدن کارها در ورطه شک و تردید است. تا وقتی که شک و گمان بی جا از توانمندیهای سازمان وجود داشته باشد، کارها به سختی پیش می رود. ” با شک، نفوذتان رنگ می بازد.” شما در هر صورت در سازمان تان نفوذ دارید. یا مثبت یا منفی. از خودتان بپــرسید در سازمان تان چه بذری کاشته اید؟ نکات مثبت را به پائین سازمان بفرستید و نکات منفی را به بالا. مهمترین نکته مثبت یک سازمان ” خود باوری ” است. وقتی یک مدیر، خودباور باشد، این خود باوری ” مثل خونـی که در رگ ها جاری می شود.” به جزئی ترین بخش های سازمانش تزریق شده و همه عناصر و پتانسیل های سازمان را قوت و انرژی می بخشد.

طبیعی ست یک سازمان برای موفقیت به پرسنل پرانرژی نیاز دارد. جان سی مکسول در کتاب خودسازی می گوید: ” اگر می خواهید سازمانتان رشد کند، باید خودتان را طوری پرورش دهید که به مدیر خوبـی تبدیل شوید. اگر فرزند بهتری می خواهید باید انسان بهتری باشید.”

یک مدیر باید قبل از آموختن هر مهارتی، ابتدا خودش را حسابی باور کند. حس خودباوری از خاصیت رشدپذیری برخوردار است و می تواند به سرعت عناصری چون: انگیزه، هدف و تلاش را رشد داده و به جوشش و جنبش وا دارد.

یادمان باشد که: رشد، خودبخود صورت نمی گیرد. برای تداوم رشد باید تلاش و کوشش کرد. یک مدیر موفق، مدام در حال رشد و تعالی ست وگرنه یک مدیر خام و ناپخته، فرقـی با یک فرد عادی و پائین دست ندارد.

ساموئل سیلور معتقد است: ” بزرگترین معجزه این است که مجبور نیستیم فردا نیز همان کســی باشیم که امروز هستیم. اگر خــود را باور داشته باشیم و از تمام استعدادهایی که خداوند در وجود ما نهاده است بهره بریم، می توانیم پیشرفت کنیم.” هیچ فردی به یک مدیر عادی بهایی نمی دهد. همه مشتاق ملاقات با مدیران عالی هستند و از او حرف شنوی دارند. منظور از مدیر عالی مدیری است که به شدت به توانمندی ها و استعدادهایش اعتقاد داشته و آنها را باور دارد.

هرگز خود را دست کم نگیرید و تک تک استعداد های خود را در جهت اهداف سازمانتان بسیج کنید. کسی که خودش را دست کم گرفت و اعتماد به نفسش را لگدمال کرد، هرگز صلاحیت نشستن بر کرسی مدیریت را ندارد. و حرف آخر از دکتر اسپنسر جانسون: ” شما می توانید به وسیله باورها و عملکرد خود، قله ها و دره های شخصی خود را کنترل کنید.”

منبع: pandac

این مطالب را نیز ببینید!

خلاصه ای از کنفرانس مدیریت تحول در نظام سلامت

خلاصه ای از کنفرانس “مدیریت تحول در نظام سلامت” تهران؛ فرهنگستان علوم پزشکی، سالن مجمع ...