خانه / آموزشی / برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک / سطوح مداخلات سیاستگذاری سلامت

سطوح مداخلات سیاستگذاری سلامت

اینکه مردم سالم باشند یا نه، با اثر مستقیم یا غیر مستقیم محیط و شرایط پیرامونِ آنها(سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و…)تعیین می شود. به عبارتی، «زمینهِ زندگی مردم» تعیین کنندهِ سلامت آنهاست؛ فاکتورهای چندی که، ترکیب آنها با هم، بر سلامت فرد و جامعه تاثیر می گذارد.

برخی از این تعیین کننده ها که در کوتاه مدت و یا درازمدت بر سلامت افراد و جامعه تاثیر دارند- یا به عبارتی آنچه تعیین میکنند که مردم سالم باشند یا نه- عبارتند از: سطح اجتماعی و درآمدی؛ سطوح اجتماعی و درآمدی بالاتر با سلامت بهتر پیوند دارند. شکاف بزرگتر بین غنی ترین و فقیرترینِ مردم با نابرابری بزرگتر در سلامت، برابر است. آموزش؛ سطوح آموزش پایین با فقر سلامت، استرس بیشتر، اعتمادبه نفس پایین تر پیوند دارند. محیط فیزیکی؛ آب سالم وهوای پاک، فاضلاب، محیط کار بهداشتی، خانه های ایمن، اجتماع امن، و جاده ها وحمل و نقل ایمن، شرایط کاری و استخدامی و… همه منجر به سلامت میشوند
شبکه های حمایت اجتماعی: حمایت بیشتر از سمت خانواده ها، دوستان و جامعه با سلامت بهتر پیوند دارد. عادات فرهنگی و سنتها، و عقاید خانواده و جامعه همه بر سلامت تاثیر دارند . ژنتیک؛ وراثت یک نقش تعیین کننده در طول عمر، تندرستی و شانس توسعهِ برخی بیماریها دارد. جنسیت؛ مردان و زنان از تیپهای مختلفی از بیماری در سنین مختلف رنج می برند . سرویس های بهداشتی و درمانی: دسترسی و امکان استفاده از خدماتی که بیماریها را پیشگیری و درمان می کنند بر سلامت تاثیر دارند.
رفتارهای فردی ومهارتهای؛ سازگاری، تغذیه متعادل، تداوم فعالیت، سیگار، نوشیدنی ها، واینکه فرد به چه صورت با استرسها و چالشهای زندگی سروکار دارد همه بر سلامت تاثیر دارند. بنابراین، سیاست گذاریها و استراتژی های سلامت باید مبتنی بر فهمی از آنچه که تاثیرات عمده ای بر روی سلامت دارند، باشد؛ آنچه که می توانند به معنی فاکتورهای تهدیدکننده سلامت، توسعه دهنده سلامت وحفظ کننده سلامت توصیف شوند. سپس این می تواند برای آغاز گروه بندی این مولفه های تاثیرگذار در درون مقوله ها، مفید باشد، چراکه؛ سطوحِ کاملاً مجزایِ مداخله برای سیاستگذاری سلامت را بیان می دارد.
بدین ترتیب این چهار لایهِ تاثیر گذارِ بر سلامت، ترجمانِ چهار سطح برای مداخلات سیاستگذاری سلامت، می شوند(Dahlgren,G.& Whitehead, M.1991):
سطح اول سیاستگذاری: تغییرات ساختاری درازمدت را هدف قرار می دهد. بعنوان مثال شامل؛ استراتژیهای اقتصادی، سیاست های مالیاتی، موافقت نامه های تجاری و محیط زیستی بین کشورها و… می شود. این تغییرات ساختاری معمولاً نیازمند اقداماتِ سیاستگذاری در سطوحِ ملی و بین المللی هستند.

سطح دوم سیاستگذاری: توسعه شرایطِ زندگی وکاری را از طریق استراتژیهای کاری یا عمومی سالم، در درون چهارچوبی از یک یا چندین بخش، هدف قرار می دهد؛ در یک سطح ملی، منطقه ای، یا محلی، بعنوان مثال؛ تدارک مزایای رفاهی از طریق بخش حمایت اجتماعی، خدمات بهداشتی از طریق بخش مراقبت بهداشت، سیاستگذاریهای خوار و بار از طریق بخش کشاورزی، و سیاستهای اشتغال از طریق بخش کار، را پوشش می دهد. همهِ اقدامات این سطح، از طریقِ فرآیندهای سیاسی مربوط به سیاستگذاریهای عمومی و از طریق تصمیمات سرمایه گذاران تجاری، واحدهای کارگری و سازمانهای داوطلب، بر روی توسعه شرایط اجتماعی و فیزیکی که در آن مردم زندگی و کار می کنند، متمرکز است.

سطح سوم سیاستگذاری: تقویت حمایتِ اجتماعی را برای افراد، علاوه بر خانواده، هدف قرار می دهد؛ این مبتنی براین است که مردم چطور می توانند، با هدف کسب حمایتهای چندجانبه، و بطوریکه دفاع آنها در برابر خطراتِ سلامتی تقویت شود، با یکدیگر پیوندیابند. این سطح توانمندیهای ذاتی را شناسایی می کند که؛ روابطِ خانوادگی، دوستان، سازمانهای داوطلب و جوامع، فرای توانمندیهای افرادی که مجزا کار می کنند، دارند.

سطح چهارم سیاستگذاری: نگرشها و عاداتِ تاثیرگذارِ فردی را هدف قرار می دهد. کانون توجه بر روی حوزه ای است که درآن، درجهِ خاصی از انتخاب برای افراد شناسایی شده است. این سطح، آموزش بهداشت و حمایت هدفمند افرادی را، که غیرسالمترین سبک زندگی را دارند، دربر می گیرد. بنابراین، فهمیدن اینکه؛ برای هر آرمان یا هدف سیاستگذاری سلامت، استراتژیها می توانند در هر چهار سطح سیاستگذاری تعبیه شوند، مهم است.
برای مثال برای هدف کنترل مصرف تنباکو؛ استراتژیها می توانند شاملِ این اقدامات باشند: مالیات بندی بر سیگار(سطح یک)؛ ممنوعیت تبلیغات سیگار و استعمال آن در مکانهای عمومی(سطح دوم)؛ کمک به جوامع برای پیوند با یکدیگر جهت اعمال کنترل های بیشتر روی فروش سیگار به کودکان در فروشگاههای محلی(سطح سوم)؛ وآموزش عموم مردم درباره خطراتِ استعمال سیگار(سطح چهارم)
پس با این همه؛ اغلب، استراتژیهایی که در یک سطح در نظر گرفته می شوند، هنوز، کوشش های هماهنگی را در چندین سطح دیگر می طلبند، که حتی در مواردی نتایج دیررسی دارند. با این حال، اثرات تقویتیِ متقابل(سینرژیک) این نوع سیاستگذاریهای عمودی سلامت، در حقیقت برای توسعه پیامدهای سیاستگذاریهای سلامت بطورعام، و استراتژیهایی که بیعدالتی های اجتماعی را کاهش می دهند، بطورخاص، بسیار کلیدی هستند(همان). به همین سبک، این حقیقت آشکاراست که؛ اقدامات مثبت برای سلامت در یک سطح، می تواند بوسیله اقدامات منفی در سطوح دیگر خنثی شود(همان).
برای توضیحات کامل تر به پایان نامه کارشناسی ارشد اینجانب: «پارادایم سلامت در نظام سیاستگذاری عمومی؛یافتن چارچوب مفهومی صحیح برای اقدام»/ کتابخانه مرکز ی دانشگاه تهران مراجعه کنید. وحدانی نیا/ http://www.vvnia.blogfa.com

این مطالب را نیز ببینید!

چرا بزرگترین طرح نظام سلامت ایران چنین وضعیتی دارد؟

اجرای طرح پزشک خانواده در دو استان زیر ذره بین شورایعالی سازمان چرا بزرگترین طرح ...