جای « انجمن خانوادههای پرجمعیت » خالی است
برای ما با اینهمه آیه و حدیث و توصیه دینی، زشت است که پای سفره معرفت دیگران بنشینیم، اما وقتیکه – بدون تعارف – ایمانمان کمرنگ شده، شاید این شش مادر آمریکایی بتوانند تکانی بهما بدهند. «جنیفر»، «مریکلِر»، «نانسی»، «مریکریستینا»، «مریآن» و «دارلا» با مجموع ۴۴ فرزند، گروهی را به نام «صحبت از مادری» (Speaking of Motherhood) تشکیل دادهاند که با سفر به گوشه وکنار آمریکا، ارزش مادر شدن و تشکیل خانوادههای پرجمعیت را ترویج میکنند. آنها با حضور در دانشگاهها و همایشهای زنان از پستوبلند زندگی مادرانه خود سخن میگویند. اما نکته جالب در حرکت فرهنگی این گروه، نگاه معنویشان به انتخاب این سبک زندگی مادرمحور است: اعتماد به خدا و «بله» گفتن به «زیبایی» و «چالشهای» والاترین حرفه دنیا یعنی «مادری».بهشت همچنان زیر پای مادران است؛ به شرط آنکه ارزش «مادری» زیر پای نگاههای نادرست ما له نشود.
===
چند روایت از یک خانواده موفق به روایت دکتر مهدیه الهی قمشهای؛ ما ۸ خواهر و برادریم، همگی اهل علم و ادب
گروه معارف- طیبه مروت: مرحوم حکیم الهی قمشهای در کنار تربیت پرورش روحی فرزندانی چون «مهدیه» و «حسین» به آموزش علمی آنان پرداخت و ماهرانه هر یک از فرزندان خود را استعدادیابی نمود و زمینه رشد و ترقی آنان را فراهم ساخت. نتیجهای که امروز حاصل شده است تربیت ۸ استاد، ادیب، شاعر و اندیشمند است که در راستای اعتلای فرهنگ ایران اسلامی گام بر میدارند و همچون حکیم الهی قمشهای راه ماندگاری در تاریخ فرهنگ ایران را در پیش گرفته اند. دکتر مهدیه الهی قمشهای از خاطرات روزهایی که با خانواده در کنار پدر بوده است روایت میکند.
وقتی حکیمی شاهنامه اجرا میکند
همواره سعی پدر براین بود که به فرزندان جوهر قرآن و ادبیات بیاموزد. رفتار ایشان با فرزندان بسیار شیرین بود. بخصوص با دختران لطف و مهربانی خاصی داشتند. همیشه خاطرم هست در ۴ سالگی دست در دست پدرم به محافل اجتماعی میرفتم. آن چیزی که بیشترین تأثیر را در موفقیت من در خصوص حضور در صحنه اجتماع گذارد، نوع رفتار ایشان با مردم بود. ایشان با هر کس متناسب با سن و موقعیتش رفتار میکرد و عاشق تعلیم و تربیت بود، اگر کودکی کنارش مینشست با همان زبان به او درس میداد و اگر دانشجوی دکترای دانشگاه شاگردش بود در خور فهم او سخن میگفت.
بهترین خاطرهای که دارم مربوط به شبهای پاییز و زمستان است، مرحوم پدر بچهها را جمع میکردند و با آنها مشاعره میکردند. ایشان همیشه سعی داشتند فرزندان را با معارف و ادبیات آشنا کنند. گاهی برای ما داستانهای شاهنامه را اجرا میکردند. گاهی داستانهای مثنوی مولانا را با زبان هنرمندان و قهرمانان داستان بازگو میکردند و سعی داشتند با هر زبانی فرزندان را با معارف قرآن و ادبیات آشنا کنند و میفرمودند:
به ترانههای شیرین، به فسانههای رنگین
بکشید سوی خانه، مه خوب خوش نما را
درسهایی برای زندگی
ما هشت خواهر و برادر بودیم که همگی اهل علم و ادبیات هستیم. من از ۹ سالگی در جمع خانواده شعر میگفتم. پدر میفرمودند من ذوق شعرم را به مهدیه دادهام. در همین زمینه دفتری دارم که مشتمل بر خاطراتم با مرحوم پدر است.
این را هم بگویم که سایر خواهر و برادرهایم نیز در این جلسات شرکت داشتند. ما همه از محضر پدر استفاده میکردیم، ولی هر کدام با توجه به ذوق و استعداد خودمان از ایشان بهرهمند بودیم. ولی همگی به صورت مشترک در زمینه ادبیات فارسی مطالعاتی را نزد مرحوم پدر داشتیم. جالب است بدانید مادرم افزون براین، رابطه عاطفی بسیار دلنشینی با مرحوم پدر داشتند، در درسهای پدر شرکت میکردند و علاقه وافری به شعر گفتن داشتند. اما بهترین درسی که من از پدر گرفتم و همیشه بازگو میکنم که میشود آن را از پدر و مادر آموخت، فلسفه زندگی است.
ایشان، عرفان، بینیازی و استغنا، ملاطفت و محبت را در عمل به ما نشان میداد و با رفتار خود درس عملی خوب زندگی کردن را آموخت.
تربیت فرزندان بر مبنای درسهای عملی پدر
من در شانزده سالگی با پسر عمو و شاگرد پدرم که دانشجوی الهیات بود به صورت کاملاً سنتی ازدواج کردم. چهار فرزند، دو دختر و دو پسر داریم که همگی در رشته ریاضیات تحصیل کردهاند.
فرزندان در خانواده از پدر و مادر درس میگیرند و من هم رفتار مهربانانه پدر را در تربیت فرزندانم به کار گرفتهام. از هر چیزی که فضای امن منزل را تیره کند، فاصله میگیرم، زیراعقیده دارم اگر فضای منزل امن باشد زمینه رشد و ترقی فرزندان فراهم خواهد شد.
خشونت هرگز در تربیت فرزندان و آموزش مسائل دینی مؤثر نخواهد بود. فضای منزل باید فضای انس و عشق باشد.
بزرگترین مشکل خانوادهها
بزرگترین مصیبتی که در جامعه امروز بر سر خانوادهها وارد شده این است که فرزندان و بخصوص جوانان از خانوادهها فاصله گرفتهاند، در حالی که فراموش شده است خانه، محل امن زندگی است. مولانا در این باره میگوید:
دست هر نا اهل بیمارت کند
سوی مادر آ که تیمارت کند
خانوادهها باید هر چه سرمایه دارند در جذب جوانان به محیط و کانون گرم خانواده خرج کنند، فرزندان را با فرهنگ خانواده آشنا کنند که اگر غیر از این باشد نسلهای بعدی ما هم دچار خسران خواهند شد و سعادت در روابط خانوادگی از بین خواهد رفت.
این فاصلهها علل زیادی دارد، ازجمله نفوذ فرهنگ غرب و استفاده ناشایست از ماهوارهها در این امر بیتأثیر نیست.
رفتار ناشایست پدرها و مادرها با یکدیگر، خشونت و زورگویی در تربیت بچهها و تعصب و سختگیری در آموزش مسائل دینی هم اثر نامطلوبی در روابط فرزندان با والدین خواهد گذاشت. مسائل دینی و مذهبی را اگر با عشق بیامیزیم، فرزندان هم با عشق میپذیرند. اینگونه خانوادهای را میتوان خانواده موفق نامید.
===
از ترس مرگ ، خودکشی کرده ایم
احمد عبدا…زاده مهنه
اصلاً به دنبال فرهنگ جاهلی «تکاثر» نیستیم، ولی نباید به این بهانه از «تکثیر» هم غافل شویم.
هنوز صحبتهای حاجآقا «رضانژاد»، روحانی کاروان عمره دانشجویی سال ۱۳۸۰، در طبقه دوم مسجدالحرام به یادم مانده است: «ما به عوام میگوییم «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، ولی شما قشر تحصیلکرده باید زیاد بچه بیاورید. اگر شما نتوانید نسل خوبی تربیت کنید، چهکسی میتواند؟ الآن وهابیها بهشدت تبلیغ میکنند تا جمعیت هواداران خود را در مناطق شیعهنشین افزایش دهند. بچههای شیعه نباید از این موضوع غافل شوند.»
ما از ترس مرگ، خودکشی کردهایم. شاید روشنفکرانهترین بهانه برای بچهدار نشدن و پرهیز از ازدیاد نسل این باشد که نمیتوانیم آنها را خوب تربیت کنیم و نسل بدون تربیت به دردی نمیخورد. این البته توجیه بدی نیست، ولی باید اساساً نسلی وجود داشته باشد تا از نسل تربیتشده و برگزیده صحبت کنیم؟ وقتی در میان قشر فرهیخته و تحصیلکرده ما زوجهایی هستند که از همان ابتدا با هم توافق میکنند که بچهدار نشوند، باید نوک پیکان سخن را بهسوی اصل مسأله بچهدار شدن نشانه رفت.شیعه، مظلومترین حقیقت تاریخ، همواره برای در امان نگاه داشتن میراث خود از هجوم ستم غاصبان ولایت، به تبلیغات «سینهبهسینه» و «نسلبهنسل» توسل جسته است. یادمان نمیرود که رسول خدا(ص) در غدیر از مسلمانان عهد گرفته است که پیام ولایت را تا قیامت، نسلبهنسل به فرزندان خود منتقل کنند. در این میان، تنها شیعه به عهد خود وفادار ماند و در هنگامه ممنوعیت نوشتن و نقل احادیث، پیام غدیر و فضائل و معارف امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان معصومش را به نسلهای بعدی خود رساند. شیعیان در طول قرنها برای حفظ میراث عترت چه خون دلها که خوردهاند؛ چه کتابسوزیها را که شاهد بودهاند و چه غمها را که با دیدن نابودی بخش اعظم داشتههای اصیل خود، مانند «اصول اربعمائه»، به جان خریدهاند. این میراث گرانبها اکنون در دسترس ماست، ولی ما که امروز تنها با یک کلیک میتوانیم به ثمره رنج هزارساله پدران و مادران خود دست یابیم، گویا اصلاً دلمان به حال انتقال این فرهنگ به نسلهای پس از خود نمیسوزد، چون اساساً از پدید آوردن نسل بعدی گریزانیم!
اصلاً اهل «تکاثر» جاهلی نیستیم، ولی «تکثیر» نسل ولایت را مایه گسترش فرهنگ عترت میدانیم.
===
مدرسه ای که هنوز ثبت نام می کند
طیبه مروت
«خانواده مهمترین رکن یک جامعه است». این جمله کلیدی و ظاهراً ابتدایی را در سالهای نخستین تحصیل در متون درس اجتماعی آموختیم.
شاید آن ایام این جمله تنها یک بخش از درسی بود که باید امتحانش را پس میدادیم، اما بعدها در روایتی خواندم که رسول خدا(ص) آن هنگام که بنای جامعه پس از خویش را بنیان مینهادند، اهل بیت را در کنار قرآن به عنوان ثقل اصغر معرفی کردند، گرچه در حدیث ثقلین موضوع امامت و ولایت اهل بیت پیامبر(ص) مطرح شده است اما میتوان از منظر دینی به محوریت خانواده در نگاه کلان رسول خاتم نگریست.
حضرت ختمی مرتبت در بسیاری از برهههای سرنوشت ساز اسلام، خانواده خویش را با خود همراه کرده و به عنوان «خانواده معیارو الگو» به دیگران معرفی میکنند. یکی از آن مقاطع سرنوشت ساز، ماجرای مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است. (جالب اینکه رهبران مسیحی با هم توافق میکنند که اگر پیامبر خانواده اش را باخود به میدان مباهله بیاورد، به یقین بر حق است.) اما خانوادهای که پیامبر همراه خویش به میدان دفاع از اسلام وارد میسازند، خانواده ای است که الگوی خانوادههای مسلمین است، خانوادهای که مصداق«تناکحوا تناسلوا»(۱) بوده و علاوه بر این، رشد خانواده با کیفیت را به مسلمین آموزش میدهد. رابطه متقابل والدین و فرزندان در خانه علی(ع) به تربیت فرزندانی میانجامد که همگی برای امت رسولا… مایه برکت و خیر هستند و این همان نکته ای است که در خانوادهای که حضرت ختمی مرتبت به عنوان الگو به ما معرفی میکنند، باید مورد توجه قرار گیرد.
در خانوادهای که پایههای اولیه آن را علی(ع) و زهرا(س) بنا نهادهاند، علاوه بر ترقی و تعالی زن و شوهر، «فرزند» مساله و محور اصلی خانواده است. در این نگرش، کیفیت در کنار رشد جمعیتی از اهمیت ویژهای برخوردار است و هرگز از هم تفکیک نمیشوند.
بیگمان «رشد جمعیت با کیفیت» از مهمترین نکاتی است که باید به آن توجه شود، اما توجه یک سویه به این مسأله یعنی داشتن فرزند موفق، همراه با تبلیغات صورت گرفته درباره خانواده کمجمعیت در سالهای پیشین، به اضافه روشنفکر زدگی مفرط برخی زوجهای جوان، موجب شده است که با آفت توافق به ازدواج، به شرط صرف نظر از بچهدار شدن از سوی دختران و پسران رو به رو باشیم. اگر این پدیده آسیب شناسی نشود و نگرانی از آینده فرزندان با «تعالیم دینی» رفع نگردد، موجب ایجاد گسلی به بزرگی خلأ عاطفی وجود فرزند در خانوادههای نو بنیاد خواهیم شد که خود موجب ایجاد بسیاری از مشکلات چون گرفتار شدن زن و مرد در کار و دور شدن از یکدیگر خواهیم شد و بیگمان بیماری مسری غفلت از خدا و توصیه رسول خدا، از رکن مهم جامعه به همه جامعه سرایت خواهد کرد.
۱- «تناکحوا تناسلوا تکثروا، فإنی أباهی بکم الأمم یوم القیامه ولو بالسقط؛ ازدواج کنید وزاد و ولد نمایید تا جمعیت شما زیاد گردد؛ زیرا من در روز قیامت به تعداد شما، حتى به جنین هاى سقط شده تان، بر دیگر امتها مىبالم» (جامع الاخبار، ص۱۰۱، ف۵۸ «فى التزویج».)
===
تاکید اسلام به «ازدیاد نسل متعالی»
حجت الاسلام مسعود عالی
اسلام به تربیت نسل متعالی و فرزندان صالح تاکید داشته و دارد و از این رو که هر خانوادهای با تربیت فرزندان اندیشمند و صالح تاثیر بسیاری بر پویایی جامعه خواهد داشت، هرگز به کاهش نسل و فرزند کمتر اشاره نشده است.
در بررسی زندگی معصومین(ع) هم میبینیم آنها هم فرزندان بسیاری داشته اند که هر کدام به گسترش فرهنگ دینی در یک گوشه سرزمینهای اسلامی تاثیر داشته اند و آنچه امروز در قالب امامزادهها در سراسر کشور میبینیم همین فرزندان اهل بیت(ع) هستند که برای گسترش دین از سرزمینی به سرزمین دیگر سفر کرده اند و همانجا به دیار حق شتافته اند و امروز هم نوری برای روشنایی راه ما هستند. جامعه شیعه باید گسترش داشته باشد و آرمان مهدویت این است که جامعهای گسترده با تفکرات دینی و پیوند خورده با سیره اهل بیت(ع) داشته باشیم.منتظران صالح باید از نسل شیعه و افرادی فرهیخته باشند واین تفکر که کاهش نسل میتواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند بسیار غلط است.
اینکه خانوادههای مسلمان ایرانی به مساله «فرزند کمتر زندگی بهتر» تاکید دارند تلقی اشتباهی است که برگرفته از فرهنگ منحط غرب بوده که به وسیله هجمههای کشورهای مخالف اسلام به ایران دیکته شده و جای تاسف بسیار است که حتی در خانوادههای روستایی با جمعیت محدود هم این تصور تسری پیدا کرده و آنها هم به یک فرزند یا دو فرزند اکتفا کرده اند و این مساله برای نسل شیعه نگران کننده است.
شیعه با گسترش نسل میتواند راه رستگاری و توسعه فرهنگ متعالی اهل بیت(ع) را برای نسلها و عصرهای آینده باز کند و اگر قرار باشد این نسل به یک یا دو فرزند اکتفا کند، قطعا تا ۲۰ سال آینده از نسل شیعی چیزی باقی نخواهد ماند و این بسیار نگران کننده است.
در باور مومنان دینمدار، با تولد هر فرزندی در خانوادهها رونق، برکت و روشنی حاصل میشود و این نگرانی که زندگیها خرج دارد و مشکلات مالی بسیار است با این باور هم درتضاد است، چنانکه خداوند برای انسان به عنوان خلیفه خود در زمین حرمت بسیار قائل است و خود را موکل همه بندگانش میداند، بنابراین کاهش نسل به دلیل کثرت هزینهها و مشکلات مالی سوء نیت به خدای متعال است و نباید این تصور در شیعه به عنوان وهن شیعه تسری داشته باشد.
===
ضرورتهای بازبینی طرح افزایش جمعیت
دکتر مجید ابهری
جمعیت، سرمایه اصلی هر کشوری است و در همه ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… نقش موثرو غیرقابل انکاری دارد. در سه دهه گذشته سیاستگذاری معین و قطعی در زمینه جمعیت وجود نداشت و در پاره ای اوقات کتاب یا جزوه ای در این زمینه منتشر و در سطح دانشگاههای کشور موضوع تنظیم جمعیت در قالب یک واحد درسی تدریس میشد.
سیاستهای مرتبط با جمعیت قبل از انقلاب درتابلوها و بعضی از مکانها شعار دو فرزند کافی است، یا فرزند کمتر زندگی بهتر، بود که متأسفانه همین روند نادرست پس از انقلاب هم ادامه یافت و بدون در نظر گرفتن هرم سنی جامعه وازکتومی و توبکتومی رایگان در جهت جلوگیری از فرزند آوری یکی از ابزارهای تبلیغی دولتهای گذشته بود.
اما اکنون که هرم سنی جامعه ما در سراشیبی پیری قرار دارد و تا ۲۰ سال آینده ما دارای جامعه ای سالمند و میانسال خواهیم بود، یعنی نیروهای اجرایی کشور در تمام زمینه ها رو به نقصان خواهند گذاشت و با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در خراسان شمالی که میتواند نقشه راه علوم انسانی و اجتماعی قرار گیرد، باید بگویم کشور ما با منابع طبیعی، زمینهای حاصلخیز کشاورزی و… ظرفیت آن را دارد که سه برابر فعلی، جمعیت داشته باشد.
در حال حاضر نرخ رشد جمعیت کاهش یافته و خانوادههای تک فرزندی در جامعه مورد توجه برخی از زوجین جوان قرار گرفته، در حالی که تک فرزندی دارای آثار و عوارض ناخوشایندی مانند افسردگی و انزوا در کودکان شده است و یکی یک دانه بودن باعث سلطه فرزند بر خانواده میشود، در نتیجه هم اکنون شاهد خانوادههای فرزند سالار هستیم؛ علاوه بر این آسیبها، والدین نیز بخاطر گرفتاریهای شغلی یا مادی علاقه چندانی به فرزند بیشتر ندارند.
خانوادههای پرجمعیت معمولاً شادتر و سرزنده ترند و احساس قدرت میکنند، چون جمع شدن خواهران و برادران حتی اگر ازدواج هم کرده باشند، باعث ایجاد جنب و جوش و شادی خواهد شد؛ البته باید توجه داشت که افزایش جمعیت و تشویق خانواده ها به فرزند آوری، بدون ایجاد بسترهای لازم،باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد و با توجه به اینکه ایران به عنوان یک کشور شیعی به عنوان الگو و مدل در جهان اسلام مطرح است، سیاست افزایش جمعیت باید توام با برنامه ریزیهای دقیق باشد که حل مشکل مسکن برای مستاجران و تهیه مسکن ارزان قیمت برای زوجین جوان و ایجاد اشتغال از جمله مهم ترین کارهایی است که دولت باید به فکر انجام آنها باشد؛ همچنین دورکاری مادران کارمند که امروزه به عنوان یک روش نوین در جهان شناخته میشود، میتواند در این راستا اجرایی شود تا هم به فرزندان خود برسند و هم اشتغال داشته باشند.
باید توجه داشت که بدون ایجاد زیرساختهای ضروری، مثل اشتغال زایی، یا حل مشکل مسکن، افزایش جمعیت مشکل آفرین است، چنان که در سالهای گذشته وقتی اعلام شد به خانوادههای پرجمعیت زمین داده میشود ما شاهد مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به تهران و شهرهای بزرگ بودیم که این تجربه تلخ و نظیر آن باید به عنوان یک تجربه مورد توجه ما باشد، بنابر این برخوردهای عجولانه مثل دادن سکه یا موارد مشابه فقط در کوتاه مدت میتواند تاثیرگذار باشد و ایجاد انگیزه کند، اما برای خانواده هایی که توان مالی بالاتری دارند این برنامه ها نتیجه بخش نخواهد بود.
من پیشنهاد میکنم کارگروهی متشکل از جمعیت شناسان و جامعه شناسان و روانشناسان کشور به همراه مسؤولان بخشهای مختلف، تشکیل شود و جزئیات طرح افزایش جمعیت را مورد مطالعه قرار دهند و نظرهای علمی این کارگروه تصویب شود و در جایگاه قانونی قرار گیرد.
* استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران، متخصص علوم رفتاری و آسیبشناس اجتماعی
===
عوامل فرهنگی تحولات جمعیتی ایران در گفت و گو با دکتر کرم اللهی، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)؛ سبک زندگی مدرن؛ عامل کاهش جمعیت در ایران
گروه معارف-حمید یزداندوست: «ایست! دو بچه کافی است»،«پدر، مادر! دو تا بچه کافیه!»،« دختر یا پسر فرقی نمی کنه، دو بچه کافیه» شعارهایی بود که سالها در همه خیابانهای شهرهای کشورمان آنقدر میهمان چشمان مردمان ما گشت که ناخودآگاه این باور در ذهن مردمان این دیار شکل گرفت که واقعاً دو بچه کافی است!
جوانان و نوجوانان آن روزها که این شعار را می دیدند و سودای روشنفکری در سر داشتند، گله مند از والدین خود بودند که چرا این همه خواهر و برادر داریم و امروز همان ها که در روزهای میانسالی روزگار سپری می کنند، به اشتباه خود آگاهند و معترف و خوشحال که از والدینی متولد شده اند که مفاهیم عالی خانواده چون «دایی»، «عمو»، «خاله» و «عمه» را از فرزندان آنها نستانده اند…
علل تصویر سازی نازیبا از خانواده پرجمعیت در جامعه ایرانی و دوری از سبک زندگی اسلامی موضوعی است که درگفت و گو با دکتر نعمت ا…کرم اللهی، عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) مورد بررسی قرار گرفته است. همراه ما باشید…
وضعیت کنونی جمعیت کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
– جمعیت شناسی یکی از علوم اجتماعی است که به مطالعه ساختار و تحولات جمعیت میپردازد. در مطالعه ساختار به ویژگیهایی چون حجم، نرخ رشد و برآورد حجم جمعیت بر اساس نرخ رشد در بازههای کوتاه، میان و بلند مدت، نسبت سنی و جنسی جمعیت، و… پرداخته میشود. در پویاییشناسی جمعیت نیز حرکات جمعیت در قالب تغییرات وقایع چهارگانه جمعیتی یعنی، موالید، مرگ و میر، ازدواج و طلاق و مهاجرت بررسی میشود. این وقایع ۴ گانه، حجم و رشد جمعیت را دستخوش تغییر قرار میدهند.
ساختار و تحولات جمعیت ایران در دهههای اخیر، به لحاظ رشد جمعیت، در دهه ۵۵ تا ۶۵ بالاترین رشد جمعیت یعنی ۳/۴ درصد داشته که با احتساب آمار مهاجرین به حدود ۴ درصد میرسد. این رشد، از عوامل در دستور کار قرار گرفتن سیاستهای کنترل جمعیت توسط دولتهای قبل و پس از انقلاب بود. با اجرای این سیاستها، رشد جمعیت در دهه ۶۵ تا ۷۵ به ۱/۹۶ و در سالهای ۷۵ تا ۸۵ رشد جمعیت ایران به عدد ۶۱ /۱رسید. به رغم کاهش شدید نرخ رشد جمعیت،سیاستهای کاهش رشد جمعیت بدون توجه به عواقب و پیامدهای مختلف ادامه پیدا کرد. رشد جمعیت در سالهای اخیر، به عدد ۱/۳ رسیده است. براساس پیش بینیها، جمیعت ایران در سال ۱۴۲۰ به حدود ۹۱ میلیون خواهد رسید. پس از سال ۱۴۲۵ رشد منفی جمعیت آغاز خواهد شد و طبق پیش بینیها در سال ۱۴۳۰ جمعیت ایران به ۸۹/۵ میلیون کاهش پیدا خواهد کرد و حتی، اگر این روال ادامه پیدا کند، در ۷۰ سال آینده جمعیت ایران به ۵۰ میلیون نفر میرسد که البته علاوه بر کاهش کمی حجم جمعیت، در کنار تحولات کیفی آن از جمله سالخوردگی و پیری جمعیت، عامل نگران کنندهای برای وضعیت ایران در ۷۰ سال آینده است. طبق پیشبینیها، در سالهای آینده به گروه پیر جمعیت کشور اضافه خواهد شد.
افزون بر نگاه ساختاری به جمعیت ایران، نگاه فرآیندی به وضعیت جمعیت کشور در این سالها نیز، حاکی از افزایش قابل توجه سن ازدواج است که این تأخیر سن ازدواج با تاخیر و کاهش زاد و ولد همراه بوده است.
موضوع دیگری که در کاهش رشد جمعیت تأثیرگذار بوده است، استحکام و سازگاری درونی خانوادههاست که آمارها حاکی از افزایش طلاق است که باید به این آمارها، طلاقهای عاطفی را هم اضافه کرد.
شاخص دیگری به نام «میزان باروری کل» در جمعیت شناسی مطرح است که شامل تعداد فرزندانی است که یک زن در سن باروری به دنیا می آورد که این میزان نیز کاهش داشته است.
چه عواملی موجب کاهش شدید جمعیت و ایجاد نگرانیها نسبت به آینده شده است؟
– به نظر من سه عامل اصلی جمعیت امروز ما را رقم زده است.
اولین عاملی که موجب تحولات جمعیتی در دهههای اخیر شد، سیاستهای کنترل جمعیت بود. در ۲۰ ساله اخیر، انواع سیاستهای کنترل جمعیت همچون انواع شیوههای عقیمسازی، برنامههای کنترل بارداری از طریق بهداشت خانواده، اجرای سیاستهای تنبیهی برای فرزندان سوّم به بعد و غیره در دستور کار قرار گرفت.
عامل دیگر، وضعیت اقتصادی است. بیکاری، تورم، افزایش هزینههای آموزش، بهداشت و مسکن، ازدواج و غیره، میل به فرزندآوری را کاهش داده است.
اما عامل سوم، که به نظر من میتواند مهمترین عامل هم باشد، عامل فرهنگی است که متأسفانه تأثیراتش را هم در عرصههای کلان مدیریتی و هم در عرصههای فردی و خانوادگی گذاشته است. من نام این عامل فرهنگی را «گسترش سبک زندگی غربی و مدرن» میگذارم. گسترش سبک زندگی مدرن در جامعه ما، عامل فرهنگی بسیار موثری در کاهش رشد جمعیت است. چنانچه در بسیاری از کشورهای غربی که دچار کاهش رشد جمعیت شدهاند، سبک زندگی و نه مشکلات اقتصادی و نه سیاستهای کنترل جمعیت، موثر بوده است.
منظور شما از سبک زندگی غربی و مدرن چیست؟
– سبک زندگی یک معنای عام دارد، یک معنای خاص. سبک زندگی در معنای عام به معنی شیوه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد است.
معنای خاص سبک زندگی برآمده از تاریخ و فرهنگ غرب است و مقصود من از سبک زندگی هم به همین معناست. در جامعه شناسی دو مفهوم «طبقه یا (class)» و «سبک زندگی یا (life style)» با مفهوم «هویت یا (identity)» نسبت دارند.
جامعه غرب در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یک جامعه تولیدی بود و بر اساس جایگاه خود در این نظام تولیدی، هویت پیدا می کردند. لذا در آن دوران در ادبیات جامعهشناسی مفهومی به نام «طبقه اجتماعی» مطرح شد. اما زمانی که جامعه غربی بخصوص پس از جنگهای جهانی به یک جامعه مصرفی مبدل شد، انسانها بر اساس رفتارهای مصرفی خود در این جامعه هویت پیدا کردند. لذا در این دوران مفهوم سبک زندگی به جای مفهوم طبقه در جامعه شناسی غرب مطرح شد. این نوع سبک زندگی مفهومی است که نشاندهنده جایگاه فرد در نظام مصرفی است و هویت فرد نیز بر اساس رفتارهای مصرفی او شکل می گیرد. بنابراین سبک زندگی به معنای خاص به رفتارهای مصرفی افراد بخصوص در عرصههای فرهنگی معطوف است.
عامل فرهنگی یا به قول شما سبک زندگی غربی و مدرن چگونه در جامعه ما ظهور پیدا کرد؟
– غرب برای گسترش فرهنگ خود در عرصه فرهنگ عمومی و فرهنگ نخبگانی کشورهای غیرغربی به ترتیب از دو سازوکار مکمل رسانه و گسترش علوم مدرن و انسانی استفاده میکند. بنابراین گسترش سبک زندگی مدرن در سطح فرهنگ عمومی کشور ما از طریق رسانهها و نیز در سطح فرهنگ نخبگانی از طریق گسترش علوم انسانی انجام شد.
به نظر شما چه عواملی موجب گسترش سبک زندگی غربی در کشور شدهاند؟
– به نظر من، سبک زندگی غربی از طریق رسانهها در سطح فرهنگ عمومی و از طریق علوم انسانی بدون شناسنامه، در سطح نخبگانی گسترش پیدا کرد. به نظر من تلویزیون و سینما مهمترین عامل ترویج سبک زندگی غربی در سطح فرهنگ عمومی است. ما همواره در رسانهها شاهد نمادپردازی و شخصیتسازی کاراکترها برحسب معیارهای مدرن هستیم. مثلا در فیلمهای خود همواره زن موفق را به صورت زنی با تحصیلات دانشگاهی، دارای شغل بیرون از خانه، مجرد و یا در صورت تأهل با یک و یا در نهایت دو فرزند، و… نشان میدهیم که در اذهان عمومی به عنوان شیوه صحیح و معیار زندگی مطلوب قرار گرفته است. از دیگر مواردی که رسانه ها بخصوص تلویزیون در گسترش سبک زندگی غربی موثر بوده اند، ترویج نمادهای غربی از طریق عروسک ها، کارتن ها و … در سطح کودکان و فیلمهای سینمایی، ونمایش افکار و ظواهر غربی در برنامههای تلویزیونی برای بزرگسالان است.
سبک زندگی غربی چگونه باعث کاهش رشد جمعیت در ایران شد؟
– در ادبیات جامعه شناسی، برای سبک زندگی شاخصههای زیادی مطرح است که یکی از آنها، اهمیت مدیریت بدن است. که به تازگی در کشور ما هم بخصوص در بین خانم ها توجه زیادی به آن می شود.
مدیریت بدن، شامل انواع رژیمهای غذایی، تناسب اندام، مباحث زیبائی می شود. اما اهمیت این موضوع در کاهش رشد جمعیت، کاهش زایمان است. یعنی زن، به خاطر حفظ تناسب اندام خود، ابتدا میل به فرزندآوری را در خود کاهش و حتی در برخی موارد مشاهده میشود از شیردادن به فرزند خودداری می کند.
یکی از عوامل فرهنگی دیگر تغییر به سمت فرهنگ غرب، سیاستهای شهرسازی و تمرکزگرایی در کلانشهرهاست که هرچند جهتگیری خاصی نسبت به کاهش جمعیت نداشته است، ولی از عوامل مهم کنترل جمعیت به شمار می آید. تصمیم گیران ما در مسائل شهری براساس تجارب غرب به خاطر برخی اقتضائات، به آپارتمان سازی با متراژهای پایین سوق پیدا کردند.
در حالی که در سیستم موجود جامعه غرب، مسکن به عنوان خوابگاه خانواده مطرح است. ولی در کشور ما خانواده یک واحد عاطفی است، بنابراین مسکن، باید از منظر فرهنگی و زیباییشناسی و معماری واجد تناسب با ویژگیهای فوق باشد. زندگی در آپارتمانهای با متراژ پایین باعث میشود در واقع، افراد به طور ذهنی و قلبی عقیم شوند و به خاطر شرایط زندگی خود قید بچه دار شدن را بزنند.
افزون بر عامل فوق، نفس گرایش روحی یا التزام عملی به سبک زندگی غربی موجب عقیمسازی ذهنی افراد شده و از لحاظ فکری تمایل و حتی توان فرزندآوری و پرورش فرزند را از آنان میگیرد. بنابراین من معتقدم در حال حاضر مانع اصلی رشد جمعیت در کشور ما عامل فرهنگی است و عامل فرهنگی از نظر من گسترش سبک زندگی سکولاریستی غربی و مدرن در شهرها و حتی روستاهای کشور است.
اگر قصد احیای مجدد رشد جمعیت در کشور را داریم، باید سیاستهای افزایش جمعیت را در بستر فرهنگی مناسبی به نام «الگوی زندگی اسلامی» پیش ببریم. در غیر این صورت نتایج مطلوبی را به دست نخواهیم آورد.
منظور شما از «سبک زندگی اسلامی» چیست؟
-ما در آموزههای اسلامی بشدت از تشبه به کفار در نظر و عمل پرهیز داده شده ایم. نگاه فرهنگ اسلامی به هستی کاملاً متفاوت از نگاه فرهنگ غرب است. طبق آموزههای اسلام انسان آیت خداوند است و فرزندی هم که برای او به دنیا می آید، مایه برکت و رحمت الهی است. اگر در جامعه ما از این منظر به فرزند نگاه شود، خود به خود نگاه به ازدواج و فرزندآوری جایگاه دیگری پیدا خواهد کرد.
در حیات طیبه اسلامی یک عنصر بسیار اساسی به نام قناعت وجود دارد که بر خلاف سبک زندگی مدرن که انسان را به حرص و آز و تلاش فراوان برای بهره مندی و لذت از مطامع دنیا تشویق میکند، با پرهیز دادن او از حرص، بر عکس وی را به ساده زیستی و زهد ورزیدن و برگرفتن توشه آخرت از دنیا ترغیب میکند. در آموزههای اسلامی، دنیا مزرعه آخرت تلقی می شود که به وسیله آن انسان میتواند و باید ابدیت خود را بسازد، لذا قرار نیست در این دنیا به تمام خواسته ها و آرزوهای نفسانی خود برسد، اصلا ما معتقدیم این دنیا ظرفیت استغنای انسان و دستیابی او به تمام آرزوهایش را ندارد، و کالای دنیا، حکم آب شور را برای فرد تشنه دارد، تشنگی آور است، نه برطرف کننده تشنگی.
البته این ها نمونههای کوچکی از الگوی زندگی اسلامی است که با بحث جمعیت در ارتباط است و من فقط اشاره گذرا به آن کردم. ما باید در عرصههای مختلف فردی، خانوادگی و سازمانی به سمت الگوی حیات طیبه حرکت کنیم، شاخصهای آن را استخراج کرده و به کار گیریم.
یعنی به نظر شما سیاستهای تشویقی اقتصادی نمیتواند تاثیری در افزایش رشد جمعیت داشته باشد؟
-همان طور که عرض کردم در حال حاضر مانع اصلی رشد جمعیت در کشور ما فرهنگی است. اگر قرار است برای تغییر روند رشد جمعیت سیاستی به کار گرفته شود، باید در راستای حرکت به سمت الگوی زندگی اسلامی باشد. اگر سیاستهای تشویقی اقتصادی بدون تغییر سبک زندگی اجرا شود، رشد محدودی هم که در جمعیت ایجاد خواهد شد، در مناطق حاشیه ای کشور است. یعنی گروههای جمعیتی ای که مشکل کمبود موالیدشان فقط اقتصادی است. باید در نظر داشت یک خانواده به لحاظ فرهنگی باید ظرفیت پرورش نسلی بالغ و فرهیخته را داشته باشد، و این ظرفیت معمولاً در بین خانوادههایی است که متأسفانه با شدت و ضعف متأثر از سبک زندگی مدرن شدهاند.
برای برطرف کردن عامل فرهنگی کاهش رشد جمعیت شما چه برنامههایی را پیشنهاد می کنید؟
-ما اگر بخواهیم عامل فرهنگی کاهش رشد جمعیت و یا به تعبیر بهتر، مانع فرهنگی رشد جمعیت، که بر تمام عرصههای زندگی ما نیز ناظر است را از میان برداریم، باید هم در سطح فرهنگ عمومی و هم در سطح نخبگانی فعالیتهای ایجابی منظمی را به طور گسترده انجام دهیم. در عرصه فرهنگ عمومی یکی از فعالیتهای ایجابی که باید به صورت گسترده انجام شود، تحکیم جایگاه و بنیان خانواده است. همان گونه که گفته شد، متاسفانه رواج سبک زندگی غربی موجب شده تا نظام خانواده در کشور ما سست شده و در معرض فروپاشی قرار گیرد. از فعالیتهای دیگر که اتفاقا صدا و سیما می تواند با اجرای آنها کاستیهای خود را تاحدودی جبران کند، معرفی نمونههای موفق خانوادههای پرجمعیت و همچنین گسترش شیوههای صحیح فرهنگ ازدواج آسان در جامعه است.
البته برگزاری جلسات بحث و کارشناسی در رابطه با عوارض ناشی از کاهش رشد جمعیت و هزینههای مختلفی که این مسأله می تواند برای مردم و جامعه ایجاد کند، از فعالیتهای دیگری است که صدا و سیما میتواند برای روشن شدن اذهان عمومی انجام دهد.
===
نگاهی به هشدار تازه بانک جهانی به ایران ؛ جمعیت پیر ؛ چالش توسعه
امیر روحپرور
بانک جهانی در جدیدترین گزارش خود موسوم به «گزارش توسعه جهانی» نسبت به سرعت بالای پیر شدن جمعیت در ایران هشدار داده است.
بانک جهانی پیش بینی کرده است تا سال ۲۰۵۰ نسبت جمعیت غیرفعال ایران به جمعیت فعال ۵ برابر میشود، به عبارتی خودمانی تر در این سال به ازای ۱۵ ایرانی فعال ۶ فرد بالای ۶۵ سال وجود خواهد داشت. واقعیت این است که کاهش نرخ زاد و ولد در بسیاری از کشورها به همراه افزایش امید به زندگی به رشد گروههای سالخورده در برخی نقاط جهان منجر شده است.
این در حالی است که امروزه بسیاری از کشورها از تعادل جمعیتی خارج شده و از یک سو کشورهای در حال توسعه با مشکلات و مسائل رشد بیرویه جمعیت دست و پنجه نرم میکنند، از سوی دیگر جوامع توسعه یافته از نتایج منفی شدن رشد جمعیت و سالخوردگی جمعیت رنج میبرند.
گزارشهای نهادهای بین المللی نیز حاکی است، در حال حاضر جمعیتهای سالخورده در کشورهای صنعتی، در اروپای شرقی و در جنوب آمریکای لاتین متمرکز شده اند، اما این وضعیت طی ۴ دهه آینده دستخوش تغییراتی خواهد شد؛ چنانچه بانک جهانی در ادامه گزارش خود افزوده است: جمعیت چین در سال ۲۰۱۰ وارد مرحله پیری شده است، اما ایران، هند، سنگاپور و تایلند در آینده نزدیک با پیری شدید جمعیتی مواجه خواهند شد.
البته این تمام ماجرا نیست، زیرا پیشتر سازمان ملل نیز در گزارشی نسبت به پیر شدن جمعیت ایران و چند کشور دیگر هشدار داده بود. بر اساس گزارش سازمان ملل جمعیت بالای ۶۰ سال ایران طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۵۰ با رشد ۲۶ درصدی به ۳۳ درصد کل جمعیت این کشور خواهد رسید و ایران از نظر سرعت پیر شدن جمعیت رتبه سوم جهان را به خود اختصاص خواهد داد.
کارشناسان براین باورند این موضوع علاوه بر پیامدهای اجتماعی، توسعه اقتصادی را نیزبا چالشهای جدی مواجه خواهد کرد؛ زیرا جمعیت پیر، هیچ گاه موتور محرکه خوبی برای رشد و توسعه اقتصاد یک کشور نیست.
در این راستا، هرچند گفته میشود سه چالش مهم جمعیتی کشور؛ تک فرزندی، بی فرزندی و سالمندی است ، اما هدف سیاست «جمعیتی»، باید حفظ تعادل پویای ساختار کلی جمعیت باشد، به عبارت دیگر جوانی و یا پیری جمعیت بیش از حد نباید باشد، زیرا هرکدام از آنها مشکلات متعددی را برای جامعه ایجاد میکند. از این رو مسأله جمعیت یک مسأله بنیادین در امر سیاست گذاری و آینده نگری است که همواره مورد توجه و دغدغه دولتها بوده است.
به هرحال هرچند سالمند شدن جمعیت فرایندی کاملاً طبیعی است و نمیتوان آن را متوقف یا معکوس کرد، اما میتوان با سیاستگذاریهای صحیح، آثار این فرایند را کنترل کرد. زیرا همانطور که رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه اعلام کرده است: اگر با این روند نرخ باروری کاهش یابد، در سال ۱۴۲۰ نرخ رشد جمعیت، صفر میشود.
کارشناسان بر این باورند اگر زمانی رشد جمعیت کشور به دایره صفر نزدیک شود، این امر علاوه برایجاد مشکلاتی مانند سالمندی جمعیت، کاهش شدید نیروی کار را به عنوان بزرگترین چالش رشد وتوسعه کشور مطرح خواهد ساخت که برای رفع آن باید مانند خیلی از کشورهای اروپایی به نیروی کار خارجی و در نتیجه تغییرات هویتی و فرهنگی تن دهیم. بنابراین نباید فراموش کنیم همانطور که اقتصاددانان کلاسیک تصریح کرده اند، جمعیت جوان، پر انرژی و شاداب محرک توسعه و تضمین کننده رشد و بالندگی است.
البته در این میان نباید این نکته کلیدی را هم فراموش کرد که خانوادهها برای داشتن فرزند به شرایط اقتصادی و اجتماعی خود نگاه میکنند نه به سیاست تشویقی ، از این رو به نظر میرسد با توجه به راهبردهای توسعه ای کشور، به جای برنامههای کم اثر تشویقی مانند اهدای پول و یا سکه ، باید ضمن اجرای طرحهای زیر ساختی برای رشد جمعیت ،سیاستهایی که به ارتقای رفاه خانوادههای ایرانی منجر میشود نیز در دستور کار برنامه ریزان قرار گیرد.
به هرحال رشد جمعیت سالمند، هشداری برای« آینده» کشور عزیزمان ایران است که باید آن را جدی گرفت.
===
۶ روایت طنز از بحث کنترل جمعیت؛ لطفاً شما توی «چاله جمعیتی» نیفتید!
با عنایت به اینکه دشمن برای گول زدن ما ، بحث کنترل جمعیت را وسط کشید و با عنایت به اینکه به قول کارشناسان قصد داشت یک « چاله جمعیتی» در جامعه ما ایجاد کند و خودش برود چاله های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورخودش را پر کند و با عنایت به اینکه امروزه ما در این سن و سال فقط با طنز میتوانیم این نقشه دشمن را خنثی کنیم و کار دیگری برای پر کردن چاله جمعیتی دشمن از دستمان برنمی آید! فلذا توجه شما را به یک قصه که با ۶ نوع طنز به رشته تحریر در آمده جلب میکنیم:
طنز تلخ: جوانی بود که چون بیکاری، پشت کنکور ماندن، فقر و ناداری پدر و مادر به او فشار آورده بود، گول نقشه های دشمنان را خورد و جوری توی « چاله جمعیتی» افتاد که به دلیل شدت جراحات و صدمات وارده «مقطوع النسل» شد و دیگر صاحب فرزند نشد.
اوایل کار برای کم نیاوردن در مقابل دیگران شعار «هیچی بچه کافیه» میداد، اما نهایتاً متوجه شد چه بلایی سرش آمده. بنابراین یک شب با به جا گذاشتن یک یادداشت تلخ از خودش و سرنوشتش که در آن اشاره کرده بود چطوری گول خورده است، به زندگیش پایان داد و فی الواقع «مقطوع النفس» شد، رفت پی کارش!
طنز شیرین: جوان قصه ما از فرط خوشحالی به خاطر ازدواج و پیدا کردن شغل مناسب و چون غم و غصه ای نداشت وپشت کنکور هم نمانده بود،افتاد داخل یک «چاله جمعیتی» و خوشبختانه جوری افتاد که به هیچ جایش صدمه چندانی وارد نشد! وقتی خوب به اطرافش نگاه کرد ، چشمش به یادداشت آن جوان «طنز تلخ» افتاد و فهمید که چه خطری تهدیدش میکند. بنابراین یک شب که دشمنان و حتی آقا پلیس های آنها در خواب خوش بودند، از توی چاله فرار کرد و رفت ازدواجش را ادامه داد! بعدها ۳ فرزند مجاز و یک فرزند بیش از حد مجاز به دنیا آورد( البته همسرش به دنیا آورد)الان هم جز غصه مختصر بیمه نشدن فرزند بیش از حد مجاز، قبول شدن همین فرزند در دانشگاه آزاد و شهریه سنگین آن، مشکل دیگری ندارد و با همسرش زندگی شیرینی را پشت سر میگذارند.( این طنز شیرین را هر کار کردیم آخرش مثل سریالهای تلویزیون نشود، نشد که نشد!)
طنز شور: جوان قصه ما خودش با پای خودش رفت و با زیرکی افتاد توی «چاله جمعیتی» و همانجا توی چاله با شعار « یه بچه کافیه» ازدواج کرد، اما خدواند به او ۱۰ فرزند داد! بعدها که یک خبرنگار از او پرسید مگر شعار شما«یه بچه کافیه» نبود؟ ایشان پاسخی داد که معلوم شد این حقه باز دشمنان و همچنین همه همسرهایش را یکی یکی پیچانده و ۱۰ بار ازدواج کرده و در همه ازدواجها هم به شعار «یک بچه کافیه» عمل کرده است! به عبارتی چون طنز ما از نوع شور است، این آقا در ازدواج کردن، شورش را در آورده بود!
طنز بی نمک: جوان قصه ما از همان اول متوجه شد سیاست کنترل جمعیت یک «چاله جمعیتی» به وجود میآورد، بنابراین توی خانه ماند و ماند و ماند تا امروز که تبدیل به یک جوان ترشیده شده و هر جا میرود به او زن نمیدهند تا بتواند «چاله جمعیتی» را پر، بلکه جبران کند! (اگر میپرسید: همین؟ میگوییم: بله همین، مگر از طنز بی نمک چقدر میشود، توقع داشت؟)
طنز سیاه: یک جوان بدبخت، بیچاره و سیاه بخت که پدرش جانی بالفطره و مادرش زن خیابانی، برادرش منافق، خواهرش دختر فراری، عمویش یک بازاری پولدار و خسیس و دایی اش قاچاقچی انسان بود (تعجب نکنید پیازداغش زیاد شد، چون باید مثل فیلمهایی که برای جشنواره های خارجی ساخته میشود، همه چیزش سیاه باشد، تازه احتمالا این جوان سیاهپوست هم بود که ما به آن اشاره نمیکنیم!).
خلاصه این جوان ازدواج کرد و همسر خوبی هم گیرش آمد و تلاش کرد و شغل و درآمد مناسبی پیدا کرد، اما یکهو افتاد توی «چاله جمعیتی» دشمن و الان ۸ تا فرزند هم دارد! تعجب نکنید، چون چاله جمعیتی مذکور یا ناخالصی داشت، یا چینی بود و یا یک نانجیبی آن را بدون اینکه جوان متوجه شود سوراخ کرده بود! و جوان قصه ما از همان سوراخ از چاله در آمد و افتاد توی سیاهچاله! یعنی الان آن ۸ تا فرزند بزرگ شده اند، چند تای شان پشت کنکور مانده اند، دو تایشان معتاد شده اند، چند تای دیگر جهیزیه ندارند و هزار بدبختی و مشکلات دیگر.
همسر جوان قصه ما روانی شده و دو سه روز دیگر هم که قبض آب و برق و گاز بیاید و یارانه نقدی هم کفافش را نکند، احتمالا قهرمان قصه ما مثل فیلمهای سیاه میرود اعضای خانواده اش را توی خواب میکشد و بعد هم خودش را از برج میلاد پرت میکند پایین و فیلمش دو سه تا جایزه جهانی را میبرد!
طنز سپید: … و جوانی بود ، سپس چاله ای و سقوط که چه باشکوه مینمود! و آنگاه که همسرش گفت: «دو تا بچه کافیه عزیزم»، جوان خندید و دیگر هیچ!
===
جای خالی آدم!
حنانه فارسی
بچه بودیم که بودیم.
غذا خوردن خودش یک فصل قابل توجه بود در کارهای روزانه. پهن کردن سفره برو و بیایی داشت.
چند سینی پر و خالی میشد. دور تا دور سفره آدم نشسته بود. از کوچک تا بزرگ. ۶ خواهر و برادر. به بشقاب یا کاسه کناری نگاه میکردیم و محتویات ظرفها را با هم مقایسه میکردیم، یادش به خیر یکی از مسائل مهم همین محتویات بود! روزهایی که آبگوشت داشتیم، بعد از کوبیدن گوشت، پدرمان، گوشت کوب را به کوچک ترین بچه میداد تا گوشتهای چسبیده به آن را بخورد و همان وقتها، فکر میکردیم این کار یعنی توجه ویژه به داداش کوچک تر و کلی غصه توی دل کوچکمان مینشست که نکند ما از چشم والدین گرامی افتاده باشیم. نگاه میکردیم به صورت پدر و مادر، انگار نه انگار ما داریم خودمان را میخوریم، آنها غذایشان را میخوردند و ما خودمان را !
سفره که جمع میشد، خوبی اش آن بود که خواهر بزرگ تر به تعداد کافی در منزل موجود بود و آنها خودشان میدانستند و خودشان و با کمی بگو مگو بالاخره کار را تقسیم میکردند و ظرفها شسته میشد و ما با خیال راحت میرفتیم به بازیمان میرسیدیم.
سالهای بعد که نوبت خودمان شد، فهمیدیم خواهرهای بزرگتر عجب دعوای مهمی داشتند، حالا من و خواهری که یک سال بزرگ تر بود نزاع داشتیم.
بچه که بودیم، هنوز کلاس اول رفته یا نرفته خاله و عمه شده بودیم، دایی و عمو شده بودیم و آخر هفته منتظر خواهرزاده هایمان میماندیم و حالا که هنوز سن و سال جوانی را درست و حسابی پشت سر نگذاشتیم، خواهر زاده و برادرزادهها عروس و داماد شدهاند و بچه هایشان را میآورند خانه ما و پدر و مادرهایمان این اقبال را دارند که نتیجهها را ببینند و وقتی نوزادهای تازه میآیند در گوششان اذان بخوانند و البته از اسمهای عجیب و غریبی که نوههای جوانشان انتخاب میکنند انگشت به دهان بمانند و هی سر تکان بدهند و بگویند آخر الزمان شده!
بچه که بودیم، خانه هایمان که چند اتاق بزرگ داشت، گاهی پر میشد از رختخوابهایمان. ما خواهرها با هم بودیم و همیشه پچ پچ هایمان نمیگذاشت دیگران بخوابند…
بچه که بودیم، خانهای داشتیم که همیشه در آن شور زندگی و صدای چند بچه از سن کودکی و نوجوانی و جوانی به گوش میرسید و گاهی پدرمان یادش میرفت هر کداممان کلاس چندمیم.
حالا هر وقت سحر به خانه ما میآید، درد دل میکند خاله! من برادر ندارم، ریحانه خواهر کوچکم خیلی کوچک است، مامان بیشتر وقتها خانه نیست، تنهایم. بابا صبح میرود سر کار و شب میآید، سر سفره اصلا خوش نمیگذرد، همیشه خودمانیم و خودمانیم. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم و ازدواج کردم، بچه هایم خاله و دایی داشته باشند، ولی من داداش ندارم…
گَرد آینه را میگیرم و آلبوم کودکیها را میبندم و در تراس کوچک خانه که دیگر نمیشود مثل کودکیها به آن بگویم بهارخواب، به سختی جایی برای نشستن فراهم میکنم. خانهای ساکت، بدون شور زندگی و ظرفهایی که فقط برای سه نفر غذا دیده اند، پدر و مادر و یک بچه و دلم بد جوری پر میکشد برای سفرههای بیست نفرهای که توی حیاط پهن میشد و دو دست بشقاب و قاشقهایی که سفره را پر میکرد و…
===
حلال زاده به دایی اش میرود!
رسول نجفیان
کودکی های من به همراه خانواده ام در خانه زیبای بی بی جان گذشت.
البته من خاطرهای از آقاجان ندارم چون قبل از تولدم به رحمت خدا رفته بود، اما همه فامیل همیشه از بزرگیها و منش جوانمردانه آقاجان حرف میزدند.
بگذریم… خانه زیبای بی بی جان در محله بازار قدیم تهران بود، خانهای بزرگ با اتاقهای تو در تو و متنوع. یک حوض بزرگ وسط حیاط بود که زمستانها یخ میزد و مجبور بودیم برای شستن دست و صورتهایمان کمی از یخ حوض را بشکنیم.
مجموع اتاقهای خانه بی بی جان ۸ تا بود که هر کدام به یک خانواده تعلق داشت.
خانواده ما به همراه سه عمو و سه عمهام در این خانه زندگی میکردیم. بی بی جان ۳۵ نوه داشت که قد و نیم قد بودند و معمولاً روزها که بچهها از مدرسه به خانه میآمدند تا غروب صدای جست و خیز آنها حیاط خانه را پر میکرد.اهل خانه در اتاقهای کوچک زندگی میکردند و امکانات مشترکی داشتند، هیچ کسی انحصاری فکر نمیکرد و اگر یکی برایش مشکلی پیش میآمد و یا مثلا میهمانی برگزار میکرد، همه دست به دست هم میدادیم و همراهی اش میکردیم.
خانه با صفایی بود و اهل خانه همه با هم مهربان بودند.
هیچ خانوادهای بدون حضور بچهها جایی نمیرفت و هر ماه به اتفاق هم راهی کوه میشدیم و به قولی دورههای گردش ماهانه داشتیم.بی بی جان همه اهل خانواده را به هم اتصال میداد و اگر بین بچهها دعوا میشد، میانجیگری میکرد و آشتی کنان راه میانداخت.
یادش به خیر با اینکه در هر خانه ۵ تا ۶ پسر و دختر قد و نیم قد زندگی میکردند، هیچ کسی نمیگفت بچه کمتر زندگی بهتر و همه میگفتند هر چه زندگی شلوغتر باشد، گرمتر است.
من با یکی از پسرعموهایم به اسم علیرضا خیلی رفیق بودم و به قولی بدون هم آب هم نمیخوردیم. علیرضا بسیار مهربان و با هوش بود و البته روحیات خاص دیگری هم داشت که او را در آغاز جنگ به جبههها کشید.خدا رحمتش کند همان دوران آغاز جنگ راهی جبهه شد و بعد هم شهید شد، البته سالها بعد پیکر او به کشور منتقل شد که دیگر بی بی جان به رحمت خدا رفته بود و سالها در انتظار آمدن علیرضا بود.بی بی جان تا وقتی زنده بود همه دور هم جمع میشدیم، اما همین که زندگیها متحول و ماشینی شد و بی بی جان هم از میان ما رفت، اهل فامیل تصمیم گرفتند خانه وی را بفروشند و هر کسی سهم خود را بگیرد و زندگی جدیدی بسازد.
بعد از فروش خانه هر کسی سهم خود را گرفت و در گوشهای از شهر ساکن شد و از آن وقت به بعد دیگر نه آن گردشهای ماهانه تکرار شد و نه صمیمیتهای گذشته…
دیگر خواهر از برادر سراغ نمیگیرد چه برسد به اینکه پسرعموها و دخترعموها یاد هم باشند.
حالا خانهها سوت و کور شده و تک فرزندی و دو فرزندی در همه جا باب شده و نسلهای آینده فامیل کوچکی دارند که حول دو محور میچرخد.شکاف نسلها زیاد شده، محبتها کمرنگ شده و بچهها نه خاله دارند، نه عمو و نه دایی که مثلا بگویند حلال زاده به دایی اش میرود!
===
چرا حاضر نیستیم به گذشته برگردیم؟
عرفان نظرآهاری
روزهای کودکی در ایام گذشته چه خوش بودیم و زندگی به کام همه ما شیرین بود.
روزهایی که همه عشقمان این بود که جمعه به جمعه با همه اهالی فامیل در خانه مادربزرگ مهربان جمع شویم و گل بگوییم و گل بشنویم.
مادربزرگ پس از رفتن پدربزرگ به سفر بی بازگشت، تنها بود و هیچ کدام از اهالی فامیل دل نداشتند تنهایی او را ببینند.
هر هفته همه دور و بر او را میگرفتیم که یک وقت احساس غم و تنهایی نکند و از نبودن آقاجان دلتنگ نشود.
آن دورهها یادش به خیر که زندگیها طعم شیرین دیگری داشت و آدمها گرم تر و با محبت تر بودند.همه از هم باخبر بودیم و جمعهها هم فرصتی بود تا با یکدیگر تعامل بیشتری داشته باشیم.
دخترخالهها و پسرخاله ها، عموها و داییها همه جمعه خانه مادربزرگ را تر و تمیز میکردیم، یکی شیشهها را میشست، یکی به گلدانها آب میداد، یکی آب حوض را خالی میکرد تا ماهیهای قرمز و درشت حوض راحت جست و خیز کنند، مادربزرگ شمعدانیها را دور حوض میگذاشت و هر وقت هوا گرم بود چند هندوانه قرمز و شیرین را داخل حوض میانداخت و تا عصر همه دوباره دور هم جمع میشدیم و بساط عصرانه و هندوانه خوری به راه میافتاد.
آن روزها همه خانهها از جست و خیز و شلوغی بچههای قد و نیم قد پر بود و هیچ خانهای خالی از بچه نبود و حتی اگر خانوادهای بچه نداشتند همه برای آنها دعا میکردند.
اما این دوره با آن دوره تفاوت زیادی دارد، در بیشتر خانهها یک یا دو بچه زندگی میکنند که آن قدرها هم تعامل و صمیمیت ندارند.هرکسی دنبال زندگی و خوشیهای خودش است و همه ترجیح میدهند با دوستانشان اوقات خودشان را بگذرانند تا اقوام و فامیل.
دیگر صفای گذشته در میان دخترخاله و پسرخالهها یا دخترعموها و دختر عمهها دیده نمیشود، هر وقت هم به هم میرسند حرفهای آنها حول محور گوشی تاچ و لپ تاپ جدید و تبلت میچرخد!
زندگیهای ماشینی همه را خسته کرده، اما جالب است که حاضر نیستیم به گذشته برگردیم، در خودمان تاملی داشته باشیم و زندگی را دوباره بسازیم.
آن دورههای گذشته مادربزرگ و پدربزرگها ستون خانهها بودند و بودن آنها همه را دور هم جمع میکرد.اما این روزها دلها از محبت پدربزرگ و مادربزرگها هم خالی شده و حتی سری به آنها هم نمیزنیم. خانههای سوت و کور و بدون بچه، مشکلات زندگی و …روحیهها را افسرده و سرد کرده و همه دل به رویاهای سرد و بی روحی سپرده اند که فایدهای ندارد.
راستی چقدر خوب بود آن روزها که خانهها شلوغ بود و شیطنت بچهها اجازه نمیداد پدر و مادرها با هم قهر کنند و مدتها بی کلام بمانند!
ای کاش یک بار دیگر زمان به عقب برگردد و خانهها شلوغ شود و از این پس بچههای آینده خاله، عمو، عمه و دایی داشته باشند…
===
جستاری در رویکرد دینداران غربی به ازدیاد نسل؛ و خدا گفت: «بارور شوید»
احمد عبدا…زاده مهنه: صفحه اول سایت «Jenn Giroux»، از مدیران «انجمن خانوادههای پرجمعیت آمریکا» را که باز میکنم، بر پیشانی صفحه چشمم به جملهای از پاپ «ژان پل دوم»، رهبر پیشین مسیحیان کاتولیک میافتد: «بزرگترین هدیهای که میتوانید به فرزندتان بدهید، این است که برایش یک برادر یا خواهر بیاورید.» بیشتر که کاوش میکنم، میبینم با وجود تبلیغات عالمگیر «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، تشویق بشر به باروری و ازدیاد نسل از ویژگیهای همه ادیان است.
ناتالیسم
«ناتالیسم» یعنی اعتقاد به اینکه زادوولد انسان اساس وجود و بقای تکتک افراد بشر است. این اعتقاد بر همین پایه، بر تشکیل خانوادههای پرجمعیت تأکید میکند. بسیاری از ادیان مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت نیز پیروان خود را به ازدیاد نسل فرا میخوانند، البته تأکید بر ازدیاد نسل در میان فرقههای مختلف مسیحی شدت و ضعف دارد و مثلاً مذهب کاتولیک بر آن تأکید بیشتری میورزد. اخیراً در میان پروتستانهای محافظهکار نیز حرکتی با نام «جنبش کوئیورفول» پیدا شده است که خانوادههای پرجمعیت را ترویج میکند.
مانند خدایان
آیین هندو نیز، با وجود گوشهنشینی و ترک ازدواج مرتاضان، پیروان خود را به فرزندآوری تشویق میکند. یکی از متون مقدس هندو به نام «مانوسمریتی» در فقرات ۸۸ تا ۹۰ میگوید: «کسی که به ایجاد نسلهای آینده (پراوریتا) پایبندی مبرم داشته باشد، همسنگ خدایان خواهد بود. اما کسی که نیت انجام اعمالی منجر به انقطاع هستی (نیوریتا) در سر داشته باشد، پا را از پنج عنصر فراتر نهاده است.» در فقره ۲۲۷ این کتاب نیز آمده است: «درد و رنجی را که والدین برای تولد فرزند خود تحمل میکنند، در طول ۱۰۰ سال هم نمیتوان جبران کرد.»
بارور شوید
اما اعتقاد مسیحیان به ازدیاد نسل بیش و پیش از هرچیز در کتاب مقدس آنها ریشه دارد. در همان صفحات نخستین تورات (پیدایش ۲۸:۱) آمده است: «و خدا ایشان [آدم و حوا] را برکت داد و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید… .»
حتی برخی قرائتهای مسیحی بر این باورند که اگر زوجی با نیت بچهدار نشدن با هم ازدواج کنند، این ازدواج در چهارچوب کلیسا صورت نگرفته است.
پاپ «ژان پل دوم»، رهبر پیشین مسیحیان کاتولیک، نیز در آثار بسیاری از جمله در رسالهای رسمی به سال ۱۹۸۸، تأکید مذهب کاتولیک بر نقشآفرینی فرزندان در خانواده را اعلام کرده است.
بر پایه گزارش «کاتولیک ورلد ریپورت»، پاپ «بندیکت شانزدهم»، رهبر کنونی کاتولیکهای جهان، هم در جمع انجمنی از خانوادههای پرجمعیت ایتالیایی زوجها را تشویق میکند که فرزند را نعمت خدا بدانند. وی تأکید میکند: «هیچ آیندهای بدون فرزندان وجود ندارد.» و میافزاید: «در شرایط کنونی، خانواده پرجمعیت نشانی از ایمان، شجاعت و خوشبینی است … امیدوارم که دولت برای حمایت از این خانوادهها تدابیر اجتماعی و قانونی مقتضی را اتخاذ کند، چون خانوادههای پرجمعیت نمایانگر غنا و امید برای کل کشور هستند.»
با اینهمه، یکی از ریشههای مخالفت با زادوولد و تشکیل خانوادههای پرجمعیت، افکار فمینیستی است که به قول خود در پی زندگی بیدغدغه «دخترانه» برای زنان است.
پشت به دنیا، رو به خانواده
آمیشها از جمله گروههای دارای سریعترین رشد جمعیت در جهان هستند. هر خانواده آمیش بهطور میانگین ۶.۸ فرزند دارد. پیروان این فرقه مسیحی که به فناوریهای روز پشت کردهاند و در دل پیشرفتهای امروزین، بسیار ساده و ابتدایی زندگی میکنند، عقیده دارند که خانواده پرجمعیت، نعمت خداست. بچه دار شدن، تربیت فرزند و ارتباط با بستگان و همسایگان بزرگ ترین کارکرد خانواده های آمیش است. خانواده، نه تنها در دوران کودکی و جوانی، بلکه در تمام عمر بر فرزندان تسلط دارد. پسرها در مزرعه و کاهدان در کنار پدر و دخترها در خانه و باغ در کنار مادر کار میکنند. جالب اینجاست که اطاعت فرزند از والدین در آیین آمیش از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
برکات فرزندان همیشگی است
«انجمن خانوادههای پرجمعیت آمریکا» که با رویکردی مذهبی به ترویج ازدیاد نسل میپردازد، از سرمقاله هفتهنامه «تایم» با عنوان «یک بچه و خلاص!» انتقاد کرده است. خانم «جن گیروکس»، از رهبران این انجمن، میگوید: «امروزه رسانهها در تبلیغاتی گسترده زوجهای جوان را از فرزند زیاد پرهیز میدهند. شرایط دشوار اقتصادی همیشه به پایان میرسد، اما برکات فرزندآوری همیشگی است.» گفتنی است که بر اثر این تبلیغات، طی چند دهه گذشته میانگین تعداد فرزندان در خانوادههای کاتولیک آمریکا از ۵.۵ به ۲.۱ کاهش یافته است.
انتخاب یک سبک زندگی
اما خانوادههای پرجمعیتی هم در غرب زندگی میکنند که رویکردهای مذهبی ندارند و عشق به فرزند را مایه ازدیاد نسل خود میدانند. روزنامه انگلیسی «مردم» از «تام شاو» و همسرش «استیسی» مینویسد که ۱۳ بچه دارند و چهاردهمینشان هم در راه است! خانواده استیسی پرجمعیتترین خانواده بریتانیا به شمار میآیند، بدین ترتیب که همه فرزندان از یک پدر و مادر هستند و همه در یک خانه زندگی میکنند. آنها به خاطر داشتن فرزند زیاد از کمکهای دولتی هم بهرهمند میشوند، اما پدر ۳۵ ساله خانواده میگوید: «ما برای پول گرفتن از دولت بچهدار نشدیم. ما عاشق بچه هستیم و مراقبت از بچهها هم کاری تماموقت است.»
مادر ۳۷ ساله این خانواده نیز میگوید: «من و تام آنقدر سرمان شلوغ است که سالهاست با هم بیرون نرفتهایم. من جواهر گرانبها، مدل موی آنچنانی و رختولباس گرانقیمت ندارم و نمیتوانیم به مسافرتهای طولانی و پرخرج برویم.» وی میافزاید: «ما هر شب ساعت ۱۰:۳۰ مثل جسد توی رختخواب میافتیم و اصلاً برای خودمان وقت نداریم، ولی واقعاً زندگیمان را دوست داریم.»
استیسی درباره کودک نیامدهاش هم میگوید: «مردم ممکن است فکر کنند به دنیا آوردن یک بچه دیگر دیوانگی است، ولی من از همین الآن بیصبرانه منتظرم ببینم این کوچولوی جدید چهچیزی به خانواده ما اضافه خواهد کرد.» او همچنین تأکید میکند: «به دنیا آوردن اینهمه بچه از روی عقاید مذهبی نیست، بلکه انتخاب یک سبک زندگی است.»
فرزندان تام و استیسی طیف سنی یک تا پانزده سال را تشکیل میدهند. جالب اینکه فرزندان خانواده هم از این وضعیت راضی و خوشحال هستند. «شانون»، دختر و فرزند ارشد خانواده شاو، میگوید: «من خانواده پرجمعیتمان را دوست دارم و هیچوقت اوقات بدی نداشتهام.» وی میافزاید: «البته من هم منتظر روزی هستم که برای خودم اتاق مجزا داشته باشم، ولی فکر میکنم آن روز تنها خواهم شد.»
===
نگاهی به هشدارهای مرحوم علام طهرانی به کنترل جمعیت؛ اعلام خطر یک علامه به « مرگ جمعیت»
گروه معارف- مروت:«رساله نکاحیه» یا «کاهش جمعیت ضربهاى سهمگین بر پیکر مسلمین» کتابی است از «علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی».
این کتاب که حاصل سخنرانیهای علامه طهرانی در رمضان المبارک ۱۳۹۰ هجری قمری در مسجد قائم طهران است، در سال ۱۳۷۳ به وسیله ایشان تصحیح و تکمیل شده است و در اوج اجرای سیاستهای کنترل جمعیت به عنوان یک اثر اعتراضی منتشر شده است. این کتاب که علاوه بر مقدمه در دو فصل کلی تفسیر آیه «و لا یقتلن اولادهن» و «تذییلات» نگاشته شده است، و با ذکر احکام مربوط به آن و دیه و کفاره مرتبط با عزل و سقط جنین جث خود را آغاز کرده است.
نویسنده با تمسک به آیههای أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً (۲۵) أَحْیاءً وَ أَمْواتاً (۲۶) از سوره المرسلات از کفایت زمین برای حمل جمعیت بسیار بیشتر سخن گفته و ضرورت برنامه ریزی برای ازدواج پس از بلوغ به گونه ای که با تحصیل علم منافات نداشته باشد را تبیین میکند. علامه طهرانی سپس با اشاره دادن به مخالفت با وازکتومی ضرورت قطع این سیاست را مطرح کرده و از انتخاب ایران به عنوان مسؤول کنترل جمعیت در منطقه، تصویب قانون محرومیت فرزند چهارم از امتیازات دولتی در مجلس، انجام رایگان بدون اطلاع و توضیح برگشت ناپذیری عمل جراحی پیشگیری از بارداری سخن میگوید.وی با ذکر این که تونس اولین دفتر جمعیت زنان در منطقه و سیاست کاهش جمعیت را پی گرفته، از نقش نهادهای آمریکا در پیگیری این سیاست درجهان پرده بر داشته و نقش آژانس رشد و توسعه بین المللى آمریکامشهور به (A. S. U I D) یا مؤسسه آژانس همکارى آمریکایى که هزینه تمامى طرحهاى کاهش جمعیت در کشورهاى اسلامى را به عهده دارد، بیان میکند.
باث فایندر (Path Finder) که وسائل جلوگیرى از باردارى را تولید و با آژانس همکارى آمریکایى نیز همکارى مینماید، طرحهایى در مورد فاصله انداختن بین زایمانها مشهور به «ام. بى. اس» راه انداخته است که از جانب آژانس همکارى آمریکا پشتیبانى میشود. وی همچنین به نقشآفرینی سازمانهاى بین المللى و سازمانهائى که در زمینه سیاستهاى جمعیتى (کنترل جمعیت) مشغول به فعالیتند از جمله سازمان بهداشت جهانى، سازمان تغذیه و کشاورزى بین المللى (فائو)، سازمان فرهنگى (یونسکو) و شوراى جمعیتى نکاتی رامتذکر شده و از توزیع انبوه وسایل بارداری به صورت رایگان اعلام خطر میکند.
اتخاذ سیاستهای حمایت از زایمان، شورای بررسی اوضاع جمعیتی کشورهای اسلامی، موسسات تشویق ازدواج سریع و ارائه تسهیلات به جوانان مسلمانان و استفاده از سرمایه ملی نفت برای ایجاد خانههای کوچک برای جوانان در معرض ازدواج را پیشنهاد میدهد. و این نکته مهم را یاد آور میشود که توصیههای پیامبر به رشد جمعیت در زمان رفاه نیست، بلکه در زمان عسرت است.
سپس از قول «پل ارسنج» از دانشگاه استانفورد آمریکا در توصیهای به دولت آمریکا مىگوید که: آمریکا باید با تمام قوا و با استفاده از فشارهاى مالى و سیاسى از افزایش جمعیت در کشورهاى دیگر جلوگیرى نماید، حتی در کشورهاى کم جمعیت آفریقاى شرقى، چون این سرزمینهاى بکر و با صفا باید به عنوان تفریحگاه ساکنان شهرهاى آلوده به صنعت ما حفظ شود.
وی با اشاره به سیاستهای معکوس بین یهودیان و در اسراییل میگوید در تورات بیان شده است: «با زاد و ولد، روى زمین را بپوشانید.» ازدواج نکردن، و نیز با وجود استطاعت مالى و جسمى، بچه دار نشدن، در مرام یهود گناه شمرده میشود. تنها جایى از جهان که کنترل زاد و ولد، و شعارهاى «فرزند کمتر، زندگى بهتر» تحقق نمىیابد و نخواهد یافت، اسرائیل است. اساساً پذیرفته شده که هر عائله باید حداقل چهار بچه داشته باشد. میزان حق اولاد پرداختى به کارمندان زیاد است و بچه زیاد موجب کاهش انواع و اقسام مالیاتها مىشود. حتى کارمندان بازنشستهاى که فرزند بیشترى دارند، حقوق بازنشستگى بیشترى مىگیرند.
وی خانواده سلطنتى انگلستان، شرکتهاى چند ملیتى بزرگ نفتى، و مؤسسه راکفلر را تأمین پی گیری بعضی از این سیاستها دانسته و معتقد است نه تنها تبلیغات، بلکه چماق صندوق بین المللى پول و بانک جهانى نیز بود که به صورت شرایط مدنظر این مؤسسات براى اعطاى اعتبار را بر سر جهان سوم وارد میکند. علامه طهرانی اضافه میکند، با اعمال سیاستهاى ضد جهان سومى، چنین وانمود میشود که گویا علت اصلى معضلات امروز جامعه بشرى، افزایش جمعیت در جهان سوم است که منابع غذایى را محدود مىکند، امکان شغل یابى را به حداقل مىرساند، رفاه را به صفر مىرساند، و انسانها را به زیر خط فقر مىکشاند، حال آنکه امروزه بهتر میتوان دریافت که این تبلیغات مبتنى بر آمار و اطلاعات غلط و اغراقآمیز بوده که یکى از عمدهترین اهداف آن، ایجاد انحراف افکار عمومى جهان از جریان غارت منابع و ثروتهاى جهان سوم توسط قدرتهاى سلطهگر و افزایش سیاستهاى نظامىگرى در جهان است که باعث شده ملتها به این روز دچار شوند.این اثر با لحن وعظ گونه خطاب به مردم و مسؤولان نوشته شده است.
===
یکی کمه، دو تا غمه، سه تا خاطرجمه
محبوبه ناطق
«بچه هم بچههای قدیم؛ خدا وکیلی بچههای الان چی شون شبیه بچههای دیگه است؟»
کمی منتظر میمونم تا تأثیر گفته هایم را در صورت خواهر زاده و برادر زاده ام ببینم و با آب و لعاب بیشتری ادامه بدم: اون وقتها چیزایی میخوردیم و جاهایی میرفتیم که عمراً تو خواب شبتون ببینین و برین یا اجازه بهتون بدن!
بیچارگی که در صورتشان به نهایت میرسید، میگفتم: دلتون خوشه به داشتن تبلت و گوشی آی فون و هزار تا آهنگ تو یه فلش؟
دلتون خوشه به اینکه اتاق اختصاصی دارین اون هم چه اتاقی؟ به غربیل گفته زکی و از پستو خانه مادرجان کوچکتره!
دلتون خوشه به داشتن شماره تلفن شخصی؟ موبایل هم که قربونش برم تا نصفه شب اس ام اس بازی! نشد با لب تابتون وبگردی و سر ماه هم با قبضهای ۲۰۰ تومن به بالا انتقامتون رو از بابای بیچاره میگیرین که چرا براتون موتور و ماشین نخریده یا آی فون ۵؟
به خدا دلتون رو خوش کردین نه خواهری نه برادری. همتون تک فرزندین و با چند تا بچه لوس دیگه مثه خودتون کل کلهای روشنفکری میآیید.
الانه بگن چند تا دوست درست و درمون و اسطو قوس دار بیارین وسط یا تو بچگی چه کار خارق العاده ای کردین، میبینین چقدر دستتون خالیه!
بعد با لحن موزماری ادامه میدادم: ببینم شده تو پنج سالگی با برو بچ محلتون برین کشف خیابونها و کوچههای جدید و سر از جاهایی در بیارین که آدم بزرگها هم میترسن برن؟
اما الانه افرا دختر چهار ساله من تو اتاقشه و داره انیمیشنهای روز دنیا رو میبینه وهر از چند گاهی دستور میده ماما لطفاً آب … ماما لطفاً یه چیز خوب، ماما این فیلمو برام عوضش کن! فیلم رو که براش عوض میکنم میگه مرسی. حالا میتونی از اتاقم بری بیرون.
کار، کار اینگیلیسی هاس!
یادمه با دخترعموها و پسر عموهام که دیوار به دیوار ما مینشستند و ده تا خواهر برادر بودند چه بازی هایی میکردیم، البته با چهار پنج تای آخری شون. اینقدر از صبح تا ظهر و از بعد از ظهر تا شب تو کوچه ها میدویدیم و جون میسوزوندیم که شب خسته و هلاک لقمه تو دهن خوابمون میبرد. کی میدونست معنی بیش فعال چیه؟ انگهایی که الان به بچههای دو سال به بالا میزنن وقتی که بچه کمی میدوئه و دوست داره از همه چی سر در بیاره.
به خدا من که فکر میکنم کار، کار این اینگیلیسیهای بی پیره که دوست دارن بچههای ما از کوچیکی فشل باشن و ذهن و جسمشون رشد نکنه و آماده باشن برای انواع تریپهای اعتیاد و افسردگی. والا به خدا.
حالا به اینها هم میگن بچه؟
اگه به قول مادر بزرگم نمی ترسیدیم و هر کدوم دو سه تا بچه (حالا نه مثل خودشون ۶ تا ، باز هم مهمونیهای دور هممون اینقدر ساکت و بی مزه برگزار میشد؟
خدا بیامرز یه ضرب المثل معروف داشت که میگفت: ننه جون! بچه یکی اش کمه، دو تاش غمه، سه تاش خاطر جمه!
فکر کن پدر و مادر پیر میشن و بچه ها دورشون رو میگیرن، این یکی وقت نکنه یکی دیگه بابائه رو میبره دکتر یا دختره به مادره سر میزنه. نه اینکه یک دونه بچه بیچاره میمونه پدر رو دکتر ببره یا مادر رو.
دوستی دارم که شوهرش تک فرزنده و مادرش دو سال پیش به رحمت خدا رفت و پدرش هم ۶ سال پیش. حالا چیزی از اون آدم بگو بخند نمونده افسردگی گرفته و مرد به اون بزرگی همیشه تو خلوت خودش گریه میکنه و دلش برای بی کسی اش میسوزه.حالا طوری شده که اگه پدر و مادر بخوان به بچه دوم فکر کنن اول از همه مادر بزرگ ها و پدر بزرگها و عمو و عمه و خاله و دایی اند که طرف رو قبضه پیچش میکنن که چه خبره بابا! یه دونه بسه هر امکاناتی که دارین برای همون یکی بذارین.جالبتر اینکه بعضی ها تأکید میکنن اصلاً بچه نیارین. خوش باشین برین مسافرت، ایرانگردی، جهانگردی. حیف نیست دو روزه عمرتون رو صرف یکی دیگه بکنین!
والا این حرفها هم از دهن اون پیر استعمارگر در میاد که خودش برای فرزند آوری بیشتر، مردمش رو تشویق میکنه یا مثل آمریکا که خانواده هاش ازهیچ روش جلوگیری استفاده نمی کنن و داشتن حداقل ۴ بچه رو طبیعی میدونن یا روسیه که پوتین میاد شخصاً به خانمها تازه بچه دار شده سر میزنه و تشویقشون میکنه ولی همینها میآیند برای ایران نسخه میپیچن که یک یا دو بچه کافیه.
از شوخی گذشته میدونین اگه با همین نرخ رشد پیش بریم سال ۱۴۶۰ فقط ۳۱ میلیون نفر تو کشور میمونن که ۵۷ درصدشون هم پیرن؟
واقعاً دولت باز هم باید سیاستهای کنترل جمعیت رو ادامه بده یا سیاستهای تشویقی مثل افزایش مرخصی زایمان و مرخصی پدرها و افزایش حقوق کارکنان زن دارای فرزند بیشتر رو بکار بگیره . آقای دولت! بجنب. داره دیر میشه ها! از ما گفتن بود
===
کنترل جمعیت از دیدگاه مراجع تقلید
گروه معارف: مسأله کنترل جمعیت که این روزها جامعه ما را با مشکلی به نام «چاله جمعیتی» روبه رو کرده است را باید از منظر فقه نیز نگریست. در این نوشتار دیدگاههای موجود بیان شده است.
امام خمینی:
تابع تصمیم حکومت باشید
امام خمینی(ره) در پاسخ به کسانی که نظر ایشان را درباره جلوگیری از رشد زاد و ولد خواسته بودند، میفرماید: «راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه تصمیمی بگیرد.» حضرت امام خمینی (ره) در پاسخ به این سوال که ایران اسلامی پذیرای چه جمعیتی میتواند باشد، میفرمایند:«مملکت ایران ۳۵ میلیون حالا میگویند جمعیت دارد. وسعتش آنقدر است که برای صد و پنجاه میلیون تا دویست میلیون جمعیت کافی است، یعنی اگر دویست میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه زندگی میکنند.»
مقام معظم رهبری:
مسوولان تجدید نظر کنند
رهبر معظم انقلاب در گذشته رهنمودهایی مبنی بر پرداختن به افزایش جمعیت داشتند. بتازگی نیز، در رابطه با موضوع سیاست کنترل جمعیت اشاره کردند و تأکید بر لزوم بازنگری در این سیاست کرده و میفرمایند: «در اوائل دهه هفتاد اجرای این سیاست بنا بر مصالحی، صحیح بود، اما ادامه آن در سالهای بعد خطا بود. بررسیهای علمی و کارشناسی نشان میدهد اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، بتدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد، بنابراین مسؤولان باید با جدیت در سیاست کنترل جمعیت تجدید نظر کنند .»
آیت ا…صافی گلپایگانی:
پیامبر(ص) به کثرت امت خویش مباهات میکند
مرجع تقلید شیعیان در پاسخ به این پرسش که: در وضعیت کنونی، با توجه به سوء استفاده مشرکان و مخالفان اهل بیت، از طرح کنترل جمعیت، وظیفه دولتمردان، و متدینان و… به منظور تحکیم بنیان خانوادهها و حفظ بافت سیاسی و اجتماعی کشور امیرالمومنین(ع) چیست؟ گفت: « … سزاوار نیست والدین با جلوگیری در بارداری، از این همه ثواب خود را محروم سازند و آن را کنترل نمایند.»
آیت ا… مکارم شیرازی:
جلوی این معضل را بگیرید
آیت مکارم شیرازی نیز در این رابطه معتقداست:«در تمام مواردی که کنترل موالید سبب تغییر بافت جمعیت و ضربه زدن به مبانی مکتب اهل بیت(ع) میشود همه وظیفه دارند در حد توان خود جلوی این معضل را بگیرند».
آیت ا…نوری همدانی:
رسانهها مردم را آگاه کنند
این مرجع تقلید نیز در این ارتباط گفت: «در چنین شرایطی وظیفه پیروان اهل بیت(ع)این است که با رعایت موازین شرعی و مقررات حکومت اسلامی، از امکانات خود استفاده نمایند و اجازه ندهند چنین امری واقع شود و مسؤولان و رسانهها و دانشمندان وظیفه دارند مردم را آگاه نمایند و خطر آن را برای مردم توضیح دهند».
منابع:
۱٫ پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری.
۲٫ پایگاه اطلاع رسانی آیت ا… مکارم شیرازی.
۳٫ پایگاه خبرگزاری حوزه.
۴٫ پایگاه شیعه نیوز.
===
به آیندهات امید بستهام
جواد صبوحی: آمدنت طلوع نور در قلبی مه گرفته بود؛ نفسی گرم در فضای سرد و غریب؛ گلی شکفته در بهار، تولد یک شعر دلنشین شعری در واژههای نگاهت و در قافیههای کلامت.
روزی که، تو آمدی آسمان در هجای زیبای خلقت، خالقش را آفرین گفت.
نگاه معصومات همچون آیات روحانی شکوه تبسم را بر لبان زندگی شکفت. تو که آمدی تقویم بودنمان رونقی دیگر یافت. با آمدنت شرارههای تلاش در وجود پدر زبانه کشید و مهر عاطفه بر تارک نگاه مادر درخشیدن آغاز کرد. به تو، به آیندهای که در افق اندیشهات برای مردم سرزمینم جوانه خواهد زد امید بستهام …