• مديريت زمان
زمان نامحدود است اما شما فرصت كمي داريد. زمان يك موجود بي طرف است و براي همه يكسان مي گذرد. زمان آن قدر ارزشمند است كه خداوند به آن سوگند ياد كرده است. زمان در حال گذر و از ميان رفتني است و نمي توان آن را پس انداز كرد. آيا تا بحال قاعده پارتو به گوشتان خورده است. اين قاعده مطرح مي كند كه ۸۰ درصد زمان و انرژي خود را بر ۲۰ درصد آنچه واقعاً مهم است متمركز كنيم. در واقع اين قاعده بيان مي دارد از ميان كارهايي كه در طول روز انجام مي دهيم تنها ۲۰ درصد داراي اهميت واقعي هستند و آن ۲۰ درصد، ۸۰ درصد نتايج را توليد مي كنند. پس بايد اين موارد مهم را شناسايي نموده و بر آنها تمركز كرد. يك عامل بسيار مهم در هر موفقيتي برنامه ريزي صحيح و پيروي از يك برنامۀ زماني مشخص براي نيل به اهداف مطلوب مي باشد.
راهكارهاي زير را در زندگي خود بكار ببنديد تا به مديريت زمان برسيد:
۱- همواره فعاليتها و تكاليف روز بعد خود را از شب قبل برنامه ريزي و يادداشت كنيد.
۲- فهرست تكاليف و كارهاي خود را اولويت بندي كنيد.
۳- هميشه كارهاي دشوار و پردغدغه تر را زودتر از بقيه و يا در هنگامي كه در بهترين شرايط جسمي و روحي مي باشيد انجام دهيد. كارهاي سبكتر را در هنگام خستگي نيز ميتوان به انجام رساند.
۴- امور با اهميت اما ناخوشايند را به تعويق نيندازيد. هيچگاه كارها با به تعويق انداختن خوشايندتر نمي گردند.
۵- هرگاه شروع به انجام كاري كرديد سعي كنيد بدون وقفه آن را به پايان رسانيد.
۶- مابين فعاليتها براي خود وقت استراحت نيز در نظر بگيريد.
۷- در هر زمان كه تصور كرديد كاري كه در حال انجام آن مي باشيد عبث، بي فايده و غيرسازنده است، دست از آن بكشيد.
۸- به اولويت بندي كه صورت داده ايد اعتماد و ايمان داشته و در هر شرايطي به آنها پايبند باشيد.
۹- به خاطر داشته باشيد استرس و خستگي معلول كارهايي كه به انجام رسانيده ايد نبوده، بلكه بيشتر افسوس كارهايي است كه مي توانستيد انجام دهيد اما انجام شان نداده ايد.
۱۰- به هيچ فردي اجازه ندهيد وقت شما را تلف نمايد، در صورت لزوم با صراحت “نه” بگوييد.
۱۱- همواره در انتظار رويدادهاي خوشايند در زندگي خود باشيد.
۱۲- هنگام نياز از فردي راهنمايي بخواهيد كه در خصوص مورد پيش آمده اطلاعات بيشتري از شما دارد.
۱۳-” وقت كش ها” و يا هدردهنده هاي وقت را به حداقل برسانيد.
۱۴- وقت هاي مرده را زنده كنيد (مثل زمان هايي كه در انتظار هستيم، زماني كه در وسايل نقليه عمومي مي گذرد و….)
۱۵- گزارش كار داشته باشيد و در پايان هر روز برنامه ريزي خود را مرور كرده و نتايج را ارزيابي كنيد.
————————————————————————
• عادت هاي مطالعه
عادت هاي بد مطالعه يكي از علل مهم عقب ماندگي تحصيلي است. توان هر كسي براي پيشرفت تحصيلي كامل بستگي به عوامل متعددي دارد. عادتهاي مطالعه اساسا پوششي فردي در عادتهاي خواندن، فنون يادگيري، حافظه، برنامه زماني، شرايط فيزيكي، امتحان، ارزشيابي و غيره است.
توصيف هر يك از حوزه های عادت هاي مطالعه:
۱- تقسيم بندي زمان: طراحي تقسيم بندي زمان خيلي مهم است. برنامه زماني به تنظيم دوره هاي مطالعه و ساير فعاليتها بر طبق نيازهاي فرد كمك مي كند. بهترين روش در تقسيم بندي زمان ثبت فعاليتهاي سرتاسر روز در طول هفته است. تحليل يادداشت روزانه در تقسيم بندي زمان كمك مناسبي خواهد بود. از طريق تقسيم بندي زمان دانش آموزان ميرتوانند به موفقيت شان در مطالعه بعلاوه در فعاليت هاي دوره تحصيلات عالي شان خوش بين باشند.
۲- شرايط فيزيكي براي مطالعه: نقش شرايط فيزيكي بخش مهمي در عادتهاي مطالعه است. مكان مطالعه بايد ساكت و آرام باشد. بايد تميز و روشنائي و تهويه مناسب داشته باشد. اثاثيه بايد راحت باشد. نور آنجا بايد كافي باشد. ميز مطالعه بايد تميز و جادار و تمام چيزهاي ضروري نظير تعدادي كاغذ، قلم، كتاب، مداد و غيره را داشته باشد.
۳- توانائي خواندن: خواندن مهارت اساسي در هر نوع مطالعه است. توانايي خواندن شامل عوامل مختلفي نظير واژگان خوب، سرعت خواندن، درك مطلب، انتخاب موضوع مناسب براي خواندن و ميزان اطلاعات مي باشد. هر كسي قادر است دست كم در هر دقيقه ۳۰۰ كلمه در زبان مادري و ۷۵ تا ۱۰۰ كلمه در زبان بيگانه بخواند. هر كسي بايد از طريق يادآوري درست معني كلمات واژگان خوبي بسازد. سرعت خواندن نيز عامل مهمي است. آرام خواندن هميشه مناسب¬تر از بلند خواندن است. سرعت خواندن موضوع را ضروري است كه بر طبق اهميت موضوع تنظيم كنيم. موضوع فني بيشتر از موضوع عادي به زمان نياز دارد. هر فردي بايد سعي كند آنچه را كه مي خواند درك كند. او بايد سعي كند ايده ¬هايي را كه زمان خواندن را درمي يابد و خلاصه ايده هاي عمده را به خاطر آورد.
۴- يادداشت كردن: يادداست برداشتن در كلاس درس فعاليت يادگيري مهمي است. يادداشت برداشتن از كتاب نيز به مقدار زيادي در مطالعه كمك مي كند.راههاي مختلفي براي يادداشت كردن وجود دارد. يكي ممكن است همه چيز را از كتاب درسي كپي كند. ديگري امكان دارد براي تهيه رئوس مطالب فقط پاراگرافهاي مهم را يادداشت كند، يا عنوانهاي درشت و ريز و عبارتهاي كليدي مهم را يادداشت كند. تفسير كلمات توسط خود فرد و خلاصه كردن بهترين روش تهيه يادداشت فرض شده است. تركيب يادداشت كلاسي و كتابي براي تهيه يادداشت نهائي تمرين خوبي است. با تمرين منظم يادداشت برداشتن مي توان به عادت شدن آن كمك كرد.
۵- عوامل مؤثر در انگيزش يادگيري: صرف نظر از توانائي يادگيري، تمايل به يادگيري هم يك امر مهم قابل ملاحظه اي است. اگر كسي به طور واقعي علاقه به يادگيري داشته باشد احتمالا سريع ياد مي گيرد و آموخته ها به مدت زيادي در ذهن او باقي مي ماند. در استعداد يادگيري تفاوتهاي فردي وجود دارد. هر كسي با كوشش هاي زياد مي تواند بهبود يابد. روح رقابت و همكاري در يادگيري كمك مي كند. فرد در گروه بهتر ياد مي گيرد.
۶- حافظه: بهبودي حافظه به معني يادگيري بهتر است. دوره هاي يادگيري فاصله دار به يادگيري بي وقفه يا پياپي ارجحيت دارد. يادگيري بهتر بقاي بيشتري دارد. پرآموزي به يادآوري براي يك دوره طولاني كمك مي كند.
۷- برگزاري امتحانات: بيشتر امتحانات ما از نوع انشائي است كه چند سؤال داده مي شود و دانش آموزان مجبورند جوابهاي طولاني بنويسند. بهتر است رئوس مطالب را تهيه كنند و افكار و عقايد درستي بسازند، الگوي منطقي ارائه مطلب را پي گيري كنند. زبان ساده اي را كه لازم است به كارگيرند. عنوانهاي درشت و ريز بايستي بطور صحيح جا داده شوند. زير كلمات و عبارتهاي مهم ممكن است خط كشيده شود. براي امتحان بايد وقت بيشتري اختصاص داد و به نكات ضعف خود توجه نمود. برنامه زماني براي مطالعه بايستي تهيه شود. نگرش آرام، خونسرد و راحت نسبت به امتحان ضروري است و فقط بعد از آمادگي خوب به دست مي آيد. همچنين آگاهي از نتايج امتحان ميتواند فرد را برانگيزاند و تلاش هاي او را هدايت كند.
۸- تندرستي: عادتهاي سالم و منظم تغذيه، ورزش، سرگرمي و خواب به تندرست ماندن كمك ميكند و حالت ذهني سالم براي كسب موفقيت در امتحان ضروري است.
————————————————————————
• استرس
افراد جامعه كنوني بيش از پيش نسبت به استرس و پيامدهاي آن هوشيار شده اند . بزرگسالان نوجوانان و حتي كودكان از آلودگي محيط زيست، امكان وقوع يك جنگ هسته اي،به پايان رسيدن منابع طبيعي،خطر آزمايشهاي هسته اي،وجود افزوده هاي غذايي ومواد سرطان زا و….سخن مي گويند و تمامي اين مسائل بخشي از زندگي روزمره را تشكيل مي دهند.والدين و فرزندان مي دانند كه هسته خانوادگي دگرگون شده،زندگي عصرما چنان است كه در اغلب خانواده ها پدر و مادر هر دو بايد كار كنند تا بتوانند هزينه هاي روز افزون راتامين نمايند،طلاق افزايش يافته،ازدواج مجدد هم امري ناممكن نيست .هشياري فزاينده نسبت به رويدادهاي ضربه آميز زندگي،لزوم توجه را به واكنشهاي افراد و شيوه اي كه در رويايي با عناصر استرس زا اتخاذ مي كنند ضروري كرده است.
استرس:
استرس عبارت است از واكنشهاي فيزيكي،ذهني و عاطفي كه در نتيجه تغييرات و نيازهاي زندگي فرد تجربه مي شود . تغييرات مي تواند بزرگ يا كوچك باشد. پاسخ افراد به زندگي متفاوت است استرس مثبت مي تواند يك انگيزش دهنده باشد در حالتي كه استرس منفي مي تواند در زماني كه اين تغييرات و نيازها،فرد را شكست مي دهد ايجاد شود.
علت استرس:
بدن در يك موقعيت پراسترس با افزايش توليد هورمون هاي خاصي جواب مي دهد كه باعث تغييراتي در ضربان قلب،فشار خون،متابوليسم و فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري فيزيكي مي گردد.
نشانه هاي استرس:
۱- نشانه هاي جسمي استرس :مشكلات خواب،مشكلات جنسي،عرق كردن،تيك،بي قراري،لرزش ،استفراغ،سرد شدن دستها و پاها و….
۲- نشانه هاي رواني و فكري استرس : ترديد،فراموش كاري،افزايش اشتباهات،بي دقتي و…
۳- نشانه هاي هيجاني استرس :اضطراب،خشم،افسردگي،كابوس ديدن،احساس گناه و…
۴- نشانه هاي رفتاري استرس :پرخوري،ناخن خوردن،كندن موها،سيگاركشيدن،مشروب خوردن و….
شخصيت هاي مستعد استرس:
افرادي كه به گروه تبپ شخصيتي A معروف اند جزءاين دسته اند كه ويژگي هاي آنها عبارت است از :
– تند صحبت مي كنند.
– حركت شان سريع است.
– تند غذا مي خورند. تحمل انجام كارهاي آهسته را ندارند.
– مدام احساس كمبود وقت مي كنند.
– در آن واحد به چند مسئله فكر مي كنند و چندين كار را هم زمان انجام مي دهند.
– مدام سعي دارند در گفتگوها برتري خود را نشان دهند.
– مدام حالات خاصي مثل تيك زدن، مشت كردن دست، فشار دادن دندان ها بر روي هم و روي ميز كوبيدن از خود نشان ميدهند.
– در حالت آرامش احساس گناه مي كنند.
– مدام به چيزها و كارهاي ارزشمند توجه دارند.
نكاتي براي مقابله با استرس:
– از رقابت غير ضروري بپرهيزيد.
– محدوديتهاي خود را شناخته و بپذيريد. بخاطر داشته باشيد كه هركسي منحصر به فرد و با ديگران متفاوت است.
– سرگرمي هايي براي خودتان در نظر بگيريد و حالات آرامش خود را حفظ را كرده و شوخ طبع باشيد.
– به طور منظم ورزش كنيد.
– از غذاهاي مناسب به صورت روزانه استفاده كنيد.
– درباره نگرانيها و مشكلات خود با دوستاني كه مورداعتمادتان هستند صحبت كنيد(مركزمشاوره دانشگاه را فراموش نكنيد).
– براي آينده طرح داشته باشيد واز طفره روي و به تعويق انداختن آن خودداري كنيد.
– برنامه هفتگي داشته باشيد و سعي كنيد به آن عمل كنيد.
– اهداف واقع گرايانه انتخاب كنيد.
– به هنگام مطالعه براي يك امتحان،مطالعه را با دوره هاي كوتاه شروع كنيد و سپس زمان مطالعه رابه تدريج افزايش دهيد.
– فراغت هاي كوتاه و مكرري براي خود در نظر بگيريد.
– عبادت ميتواند تاثير آرام كننده اي برايتان دربر داشته باشد.
– كم كردن مصرف چاي و قهوه و نوشيدني هاي كافئين دار.
منابع:
– مديريت استرس دكتر كنت بلانچارد،دكتر بهزاد رمضاني
– حقايقي درباره زندگي سالم دكترطارميان
– تنيدگي يا استرس اثر استورا،نوشته دكتر پريرخ دادستان
————————————————————————
• خطا هاي شناختي
اليس(Ellis) اضطراب و اختلالات رفتاري را زاده طرز تفكر خيالي و بي معني انسان مي داند كه در اين نوشته به يازده خطاي شناختي(فكري)غير منطقي از ديدگاه اليس اشاره خواهد شد:
خطاهاي شناختي از ديدگاه آلبرت اليس
امروزه بسياري از افراد در سير تفكر خود به دليل عدم آشنايي با اصول تفكر منطقي و صحيح ، ناخواسته دچار خطاي شناختي مي شوند. عدم اطلاع از خطاهاي شناختي ورطه اي بسيار خطرناك و سهمگين است. شايد بسياري از گرفتاري هاي مردم ما به دليل آلوده بودن افكار ما به اين نوع خطا ها باشد.
به نظر مي رسد افسردگي ، بي قراري ، رقابت هاي ناصحيح، خشونت، پرخاشگري و بسياري از رفتارهاي غير عادي ما بي ارتباط با خطاهاي شناختي نباشند.
آلبرت اليس روان شناس معروف اين خطاها را شناسايي و در قالب ده خطاي شناختي معرفي نموده است.انسانهايي كه تفكر غير منطقي دارند و يا خطاهاي شناختي در افكارشان هويدا است، در بسياري از موارد اطلاع چنداني از اين خطاها ندارند. شايد عدم اطلاع، باعث آلودگي اين افكار با خطاهاي شناختي مي شوند. در اين نوشتار سعي بر آن است كه خطاهاي شناختي به صورت ساده و در قالب مثال هاي روشن و واضح بيان شوند. اميد است بسياري از نگراني ها، حالات و افكار نامطلوب كه در پشت اين خطاهاي شناختي وجود دارند، با اطلاع رساني از بين بروند.
خطاي اول: تفكر همه يا هيچ
در اين نوع افكار قانون همه يا هيچ حاكم است . فرد يك رفتار، فكر، موفقيت، پديده يا موضوع را كلا سفيد يا سياه مي بيند. هر چيز كمتر از كامل، شكست بي چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و يا بخشي از يك كار ، يك فعاليت و يا يك امتياز، آنها را از مزاياي آن امر محروم مي كند. به طور مثال عده اي اين نوع تفكر را دارند كه يا بايد فلان ماشين را داشته باشند يا اصلا هيچ ماشيني را نمي خواهند. اين نوع تفكر در بسياري از قسمت هاي زندگي ديده مي شود. در مثالي ديگر مدرس دانشگاه بيان مي دارد كه اگر اين تعداد دانشجو بود و با اين شرايط به طور مثال من اين درس را خواهم داد. در مثال ديگر خانمي كه رژيم لاغري گرفته بود، پس از خوردن يك قاشق بستني گفت: برنامه لاغري من دود شد و به هوا رفت. با اين طرز تلقي به قدري ناراحت شد كه يك ظرف بزرگ بستني را تا به آخر نوش جان كرد.
خطاي دوم:تعميم مبالغه آميز
افرادي كه اين نوع خطا را در افكار دارند حقايق زندگي را پررنگ تر از مقدار واقعي آن مي بينند. شدت و مقدار واقعي خيلي كمتر از مقدار و شدتي است كه در ذهن فرد قرار دارد. فردي كه دچار اين خطاي شناختي است ، هر حادثه منفي و از جمله يك ناكامي شغلي را شكستي تمام عيار و تمام نشدني تلقي مي كند و آن را با كلماتي چون هرگز و هميشه توصيف مي كند. فروشنده دوره گرد افسرده اي كه فروش خوبي نداشته و در حال رانندگي پرنده اي به شيشه اتومبيلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده ها هميشه به شيشه اتومبيل من مي خورند. شايد بتوان اين طور بيان كرد كه اين افراد به دليل مبالغه در بخشي از افكار ، نمي توانند جوانب مثبت زندگي را ببينند. شايد در مثال ذكر شده بتوان اين طور بيان كرد كه اين فروشنده دوره گرد ازخيلي مواهب كه دارد غافل است و اين كه او ماشيني دارد كه خيلي از فروشندگان ديگر ندارند .
خطاي سوم: فيلتر ذهني
افرادي كه داراي اين نوع افكار هستند تحت تاثير يك حادثه منفي همه واقعيت را تار مي بينند. به جزيي از يك حادثه منفي توجه مي كنند و بقيه را فراموش مي كنند.عدم توانايي در ديدن بخش هاي مهمتر اين حوادث ، عاملي است كه ذهن ما را درگير مي كند. شبيه چكيدن يك قطره جوهر كه بشكه آبي را كدر مي كند. به مثالي توجه كنيد: به خاطر طرز برخورد شايسته خود با همكاران اداره، از طرف رئيس اداره تشويق مي شويد، اما در اين ميان و در حين دريافت جايزه يكي از همكاران كلمه اي نه چندان جدي در مقام انتقاد به شما مي گويد. روزهاي طولاني در حالي كه همه گفته هاي مثبت و مراسم با ارزش تشويق را فراموش مي كنيد، تحت تاثير اين انتقاد بسيار جزئي يك همكار، رنج مي بريد.
خطاي چهارم: بي توجهي به امر مثبت
افرادي كه داراي اين نوع تفكر غير منطقي هستند، توجه زياد و با ارزشي به جنبه ها ي مثبت زندگي خود ندارند و هميشه نكات مثبت را براي خود بي اهميت جلوه مي دهند. با بي ارزش شمردن تجربه هاي مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. كارهاي خوب خود را بي اهميت مي خوانند، معتقدند كه هر كسي مي تواند اين كار را انجام دهد. بي توجهي به امر مثبت شادي زندگي را مي گيرد و شما را به احساس ناشايسته بودن سوق مي دهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاري با تيز هوشي موفق به شناسايي يكي از سه سارقي شده بود كه در هفته قبل از يكي از مغازه هاي اين ساختمان دزدي كرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدرداني از نگهبان كه بعد از چند روز موفق به كشف اين گره شده بود از نگهبان خواست كه يكي از روزهاي هفته زماني را مشخص كند كه در جلسه اي با حضور افراد و مالكين ساختمان از زحمات وي قدرداني شود. نگهبان امروز و فردا كرده و يكسره ميگفت كار مهمي نكرده ام و از تعيين وقت سرباز مي زد.
خطاي پنجم :نتيجه گيري شتابزده
بي آنكه زمينه محكمي وجود داشته باشد نتيجه گيري شتابزده مي كنيد. ذهن خواني: بدون بررسي كافي نتيجه ميگيريد كه كسي در مورد شما منفي فكر مي كند. پيشگويي: پيش بيني مي كنيد كه اوضاع بر خلاف ميل شما در جريان خواهد بود. بدون هر گونه بررسي مي گوييد« آبرويم خواهد رفت، از عهده انجام اين كار برنخواهم آمد». و اگر افسرده باشيد ممكن است به خود بگوييد «هرگز بهبود نخواهم يافت».
خطاي ششم: درشت نمايي
از يك سو در باره اهميت مسايل و شدت اشتباهات خود مبالغه مي كند و از سوي ديگر ، اهميت جنبه هاي مثبت زندگي را كمتر از آنچه هست برآورد مي كند. به دليل اعتماد به نفس پايين، اين افراد چون خود را نسبت به ديگران دست كم مي گيرند، در صورت انجام كاري خطا ، اين اشتباه خود را خيلي پررنگ تر از حد و حدود واقعي آن اشتباه مي بيند. به طور مثال شخصي دوست قديمي خود را مي بيند و به او سلام مي گويد، دوست قديمي مانند هميشه سلام او را به گرمي جواب نمي دهد. او از اين مسئله ناراحت مي شود و اين واقعه را براي خود فاجعه تلقي مي كند. اين درحالي است كه شايد دلايل مختلفي براي سرد برخورد كردن وجود داشته باشد. از طرفي اين قدر هم مهم نباشد ولي ساعت ها اين مسئله ذهن فرد را درگير خود مي كند.
خطاي هفتم: استدلال احساسي
افرادي كه داراي استدلال احساسي هستند فكر مي كنند كه احساسات منفي ما لزوما منعكس كننده واقعيت ها هستند. اين نوع استدلال احساسي ما را از بسياري واقعيت ها دور نگه مي دارد . به طور مثال : «از سوار شدن در هواپيما وحشت دارم، چون پرواز با هواپيما بسيار خطرناك است».« يا احساس گناه مي كنم پس بايد آدم بدي باشم». يا «خشمگين هستم، پس معلوم مي شود با من منصفانه برخورد نشده است.» يا «چون احساس حقارت مي كنم، معنايش اين است كه فرد درجه دومي هستم». يا «احساس نوميدي مي كنم، پس حتما بايد نوميد باشم».
خطاي هشتم: بايد ها
انتظار داريد كه اوضاع آن طور باشد كه شما مي خواهيد و انتظار داريد .هميشه اين انتظار محقق نمي شود و يا با درصد كمتري محقق مي شود. به طور مثال نوازنده بسيار خوبي پس از نواختن يك قطعه دشوار پيانو با خود گفت:«نبايد اينهمه اشتباه مي كردم». آنقدر تحت تاثير اين عبارت قرار گرفت كه چند روز متوالي حال و روز بدي داشت. انواع و اقسام كلماتي كه «بايد» را به شكلي تداعي مي كنند، همين روحيه را ايجاد مي نمايند. آن دسته از عبارت هاي «بايد» دار كه بر ضد شما به كار برده مي شوند،به احساس تقصير و نوميدي منجر مي گردند. اما همين باورها، اگر متوجه سايرين و يا جهان به طور كلي شود منجر به خشم و دلسردي مي گردد«نبايد اين قدر سمج باشد».خيلي ها مي خواهند با «بايد» ها و «نبايد»ها به خود انگيزه بدهند. «نبايد آن شيريني را بخورم». اين نوع فكر اغلب بي تاثير است زيرا«بايد» ها توليد تمردد مي كنند و اشخاص تشويق ميشوند كه درست برعكس آن را انجام دهند.
خطاي نهم: برچسب زدن
برچسب زدن شكل حاد تفكر همه يا هيچ چيز است. به جاي اينكه بگوييد«اشتباه كردم». به خود برچسب منفي مي زنيد:«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» يا «شكست خورده» و غيره مي زنند. برچسب زدن غير منطقي است، زيرا شما با كاري كه مي كنيد ، تفاوت داريد. انسان وجود خارجي دارد اما «بازنده» و «احمق» به اين شكل وجود ندارد. اين برچسب ها تجربه هاي بي فايده اي هستند كه منجر به خشم، اضطراب ، دلسردي و كمي عزت نفس مي شوند. گاه برچسب متوجه ديگران است. وقتي كسي در مخالفت با نظرات شما حرفي مي زند ممكن است او را متكبر بناميد. بعد احساس مي كنيد مشكل به جاي رفتار يا انديشه بر سر«شخصيت» يا «جوهر و ذات» او است. در نتيجه او را به كلي بد قلمداد مي كنيد و در اين شرايط فضاي مناسبي براي ارتباط سازنده ايجاد نمي شود.
خطاي دهم : شخصي سازي و سرزنش
در اين خطا، فرد خود را بي جهت مسئول حادثه اي قلمداد مي كند كه به هيچ وجه امكان كنترل آن را نداشته است. وقتي زني از آموزگار پسرش شنيد كه او در مدرسه خوب درس نمي خواند با خود گفت « اين نشان مي دهد كه من مادر بدي هستم» و چه بهتر كه اين مادر علل واقعي درس نخواندن فرزندش را مي جست تا او را كمك كند. شخصي سازي منجر به احساس گناه، خجالت و نا شايسته بودن مي شود. بعضي ها هم عكس اين كار را مي كنند و سايرين و يا شرايط را علت مسائل خود تلقي مي كنند و توجه ندارند كه ممكن است خود در ايجاد گرفتاري سهمي داشته باشند « علت زندگي زناشويي بد من اين است كه همسرم منطقي نيست». سرزنش به خاطر ايجاد رنجش اغلب موثر واقع نمي شود.
خطاهاي شناختي از ديدگاه اليس
۱-اعتقاد فرد به اينكه لازم و ضروري است كه تمام افراد ديگر جامعه وي را دوست بدارند و تعظيم و تكريمش كنند.
۲-اعتقاد فرد به اينكه لازمه احساس كفايت و ارزشمندي وجود حداكثر لياقت، كمال و فعاليت شديد است.
۳-اعتقاد فرد به اينكه گروهي از مردم بد،شرور و بد ذات هستند وبايد به شدت تنبيه و مذمت شوند.
۴-اعتقاد فرد به اينكه اگر تمامي حوادث و پيشامدها آنطور نباشند كه او مي خواهد،نهايت ناراحتي و بيچارگي به بار مي آيد و فاجعه آميز خواهد بود.
۵-اعتقاد فرد به اينكه بدبختي و عدم خشنودي او بوسيله عوامل بيروني به وجود مي آيند و انسان توانايي كنترل غم و اندوه خود را ندارد و يا اينكه توانائيش در اين مورد كم است واين در حالي است كه فشارها و حوادث خارجي، معمولا ماهيتي رواني دارند و نمي توانند موجب ناراحتي و آزار فرد شوند مگر آنكه فرد خودش بخواهد، تحت تاثير آنها قرار گيرد.
۶-اعتقاد فرد به اينكه چيزهاي خطرناك و ترس آور موجب نهايت نگراني و اضطراب مي شوند و فرد دائما بايد در تلاش باشد تا امكان به وقوع پيوستن آنها را به تاخير اندازد.
۷-اعتقاد فرد به اينكه اجتناب و دوري گزيدن شخص از برخي از مشكلات زندگي و مسئوليتهاي شخص براي فرد آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
۸-اعتقاد فرد به اينكه بايد متكي به ديگران باشد و بر انسان قويتري تكيه نمايد.
۹-اعتقاد فرد به اينكه تجارب وحوادث گذشته و تاريخچه زندگي تعيين كننده مطلق رفتار كنوني هستند و تاثير گذشته را در تعيين رفتار كنوني به هيچ عنوان نمي توان ناديده انگاشت.
۱۰-اعتقاد فرد به اينكه انسان بايد در مقابل مشكلات و اختلالات رفتاري ديگران كاملا برآشفته و محزون شود و اين در حالي است كه مشكل ديگران ربطي به ما ندارد و بنابراين نبايد شديدا نگران آنان باشيم.
۱۱-اعتقاد فرد به اينكه براي هر مساله و مشكلي هميشه يك راه حل درست و كامل،فقط يك راه حل، وجود دارد و اگر انسان به آن دست نيابد،بسيار وحشتناك و فاجعه آميز خواهد بود.
اليس معتقد است كه توسل شخص به اين عقايد يازده گانه به اضطراب و ناراحتي رواني منجر مي شود. وقتي كه فرد به چنين عقايدي توسل مي جويد، در نگرش و برداشت هاي خويش شديدا بر اجبار، الزام و وظيفه تاكيد دارد و خود را بي نهايت به وقوع امر خاصي مقيد و پاي بند مي كند. بنابراين، اگر فرد خود را از اين قيود رها سازد، به احتمال قوي در جهت سلامت نفس و رشد شخصيت حركت خواهد كرد.
منبع:
– شفيع آبادي،عبدالله و ناصري،غلامرضا. نظريه هاي مشاوره و روان در ماني ،تهران،مركز نشر دانشگاهي،۱۳۷۵.
مطالب بسیارآموزنده بود. مطالعه در ابتدای روز کاری انرژی را دوچندان میکند. قسمتهایی از مطالب باشخصیت ما همخوانی دارد و به معنای واقعی درسی بود برای اولین ساعات آدینه ما. آدینه شما هم بخیر و شادی. سپاس فراوان