عنوان مقاله: اعتباربخشی بیمارستانی در ایران: از خیال تا واقعیت
نگارنده: دکتر رضا تویسرکان منش، مدیرعامل موسسه اعتباربخشی رسالت رازی
تاریخ نگارش: تیرماه ۱۳۹۳
اعتباربخشی طبق تعریف یک فرآیند سنجش کیفیت و ایمنی خدمات سلامت توسط ارزیابی بیرونی می باشد که طی آن یک سازمان مستقل، بی طرف و دارای صلاحیت که غالبا” غیر دولتی می باشد یک مرکز بهداشتی درمانی را در قبال استاندارد های مذکور ارزیابی نموده و مشخص می کند که این مرکز تا چه حد الزامات و استاندارد های فنی و سیستمی تخصصی را رعایت کرده و وضعیت اعتباربخشی آن را تعیین و رسما” اعلام می نماید. این فرآیند در اکثر کشور های دنیا داوطلبانه می باشد زیرا استاندارد های اعتباربخشی به عنوان حداکثر استاندارد های قابل دستیابی تلقی شده و انطباق با آن ها از عهده هر بیمارستانی برنمی آید. در ایران بعد از چند سال تلاش و مطالعات مقدماتی، نهایتا” کتاب “استاندارد های اعتباربخشی بیمارستان در ایران” توسط وزیر محترم وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در اسفند ماه سال ۱۳۸۹ به تمامی دانشگاه های علوم پزشکی ابلاغ گردید و قرار شد جایگزین روش مرسوم ارزشیابی بیمارستان ها شود.
اولین برنامه ارزیابی ملی نیز از دیماه سال ۹۱ آغاز شد و هنوز به سرانجام خود نرسیده است به طوری که گواهی نامه ارزشیابی برخی مراکز هنوز به دستشان نرسیده است. اما پرسش این است که این فرآیند بسیار طولانی و پر هزینه چرا طی شد و منابع حیاتی و کمیاب سلامت برای آن صرف شد؟ اگر به فحوای کلام متولیان امر توجه کنیم به ادعای بهبود کیفیت ارایه خدمات درمانی در بیمارستان ها و اصلاح نقایص روش های نظارتی و ارزشیابی قدیم بر می خوریم ولی با گذشت زمان و آشکار شدن نتایج به نظر می رسد که تیر طراحان طرح به هدف اصابت نکرده است و این برنامه جز مصیبت چیزی برای نظام سلامت به ارمغان نیاورده و بین درجه ارزشیابی اعطا شده و کیفیت خدمات رابطه منطقی و مستقیمی برقرار نیست.
این روزها اگر سری به بیمارستان ها زدید و دیدید که کادر درمان بی توجه به بیماران به شدت و به سرعت مشغول پر نمودن و امضاء و مهر یکسری اوراق و مدارک هستند و برخی نیز همزمان زیر لبی و آهسته بد و بیراه نثار سیستم و دفتر بهبود کیفیت می نمایند اصلا” تعجب نکنید چون این تمام چیزی است که از استاندارد مهم، حیاتی و قدرتمند اعتباربخشی بیمارستانی در ایران به جای مانده است. روش نادرست وزارت بهداشت در پیاده سازی و سنجش این استاندارد های سودمند موجب شده است که به سطحی ترین شکل ممکن با آنها برخورد شده و صرفا” جسم بی جان و کالبد بدون روح و ناخوشایندی از اعتباربخشی بر جای بماند. الزام به اجرای استاندارد ها در همه بیمارستان های کشور بدون فراهم آوردن امکانات و تسهیلات لازم و بدون توجه به شرایط و مقتضات کشور موجب شده است که بیمارستان ها به این ارزیابی به عنوان یک مشکل نگاه کنند و سعی نمایند از روش های میانبر و غیر اصولی آن را از سر بگذرانند.
کمبود شدید نیروی پرستاری، فشار کاری زیاد پرسنل درمانی، بی توجهی به نقش اساسی پزشکان، نبود تجهیزات و امکانات ضروری، فرسوده بودن ساختار بیمارستان های دولتی، عدم اعتقاد و تعهد مدیران، فقر مطلق دانش در این حیطه و عدم دسترسی به منابع پشتیبان قابل اعتماد، فشار روانی زیاد برای کسب درجه عالی، ندادن مهلت کافی به بیمارستان ها، استفاده از ارزیابان آموزش ندیده و بدون صلاحیت، عدم رعایت بی طرفی و انصاف در ارزیابی ها، سلیقه ای بودن همه چیز از دید ارزیاب و کارشناس دانشگاه، انحصار مطلق دولتی به خصوص در اجرا، عدم ثبات تصمیمات مدیریتی مراجع تصمیم گیرنده، تعدد طرح ها و برنامه های موازی و بی سرانجام و دهها عامل دیگر منجر شده است که اعتباربخشی نه تنها موجب ارتقاء کیفیت خدمات نشود بلکه بیمارستان ها را به سمت فریبکاری، سند سازی، ظاهر سازی و استفاده از زر و زور و تزویر برای کسب نتیجه سوق دهد.
هر بار که دانشگاهی تصمیم می گیرد که بنا بر سلایق شخصی، کلمه ای را در فرمی تغییر دهد و آن را به مراکز تابعه تحمیل نماید هزاران برگ کاغذ باید تغییر نموده و هدر رود و هزاران درخت قطع شده و صرف بازی کاغذ ها گردد. توجه و تمرکز ادارات اعتباربخشی دانشگاههای علوم پزشکی بر شکل و صورت مستندات و آن هم سلیقه ای و بعضا” غلط و غفلت از محتوی و روح استاندارد به دلیل فقر اطلاعات و دانش ناکافی موجب دوباره کاری وحشتناک و هدر دهی بی نهایت منابع کمیاب و بیت المال شده است و در نابودی جنگل ها نیز بی تاثیر نبوده است.
در خیال خود اعتباربخشی را فرشته نجات بیمارستان ها و چوب جادوی کیفیت در سلامت می پنداشتیم- همانگونه که در سایر کشورهای جهان واقعا” اینچنین است- ولی راهبرد های نادرست اجرا، موجب شد که در واقعیت ببینیم که ابزار سنجش و ارتقاء کیفیت درمان تبدیل به ابزار سوداگری عده ای سودجو شده است. سپردن امور حیاتی بیمارستان ها بخصوص مراکز غیردولتی به دست افرادی که نقش دوگانه دارند می تواند منشا برخی سوء استفاده ها گردد به طوریکه برخی ارزیابان را برای ارایه خدمات آموزشی و مشاوره و پیاده سازی وسوسه نماید که در این صورت محل رانت، فساد و زیر سئوال بردن بی طرفی ارزیابی خواهد بود به طوری که دلالان بسیاری از موقعیت خود سوء استفاده نموده و با برقراری ارتباط ناصحیح با بیمارستان ها تحت عناوین جعلی کمک، آموزش و مشاوره اقدام به اخذ باج و رشوه و زیر میزی به منظور تغییر امتیاز و نتیجه ارزیابی می نمایند. کار به جایی رسیده که برخی کارکنان ذیربط حتی در ساعات اداری و موظف خود نیز در بیمارستان های خصوصی سرک می کشند و حق المشاوره طلب می کنند.
علیرغم داغ و علنی بودن بازار خرید و فروش امتیاز و رتبه و درجه در جامعه بیمارستانی کشور، وزارت بهداشت سر از برف در نمی آورد و چشم خود را بر واقعیت ها بسته است و دوست دارد با رویا های خویش دلخوش باشد لذا به نظر می رسد ورود و برخورد جدی نهاد های نظارتی ملی امری ضروری باشد تا اعتباربخشی این آخرین تیر ترکش درمان نیز به بیراهه نرود و بیمارستان ها را به مسیر گمراهی و پرتگاه سوق ندهد.