نامه یک استاد به همرزم شهیدش | «گنج جنگ»؛ دستنوشتهای با یاد شهید احمد سوداگر
متن نامه دکتر خلیل علی محمدزاده، پزشک و دانشیار گروه مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی واحد تهران که در اختیار روابط عمومی واحد علوم و تحقیقات قرار گرفت، در ادامه آمده است:
خدمت با سعادت حاج احمد سوداگر، «سردار عزیز و شهید» و «مرد بزرگ دنیا و آخرت»؛
با سلام و احترام؛
گاهی مثل گذشته به تلفنت زنگ میزنم، عادت کردهام که به حساب این بگذارم که جوابم را همیشه میدادی و حالا هم میدهی. امروز مطلع شدم، تلگرام هم داری. با خود گفتم اینجوری بهتر شد. از این پس برایت مینویسم و تیک که خورد، میگویم: حاج احمد پیامم را هم خوانده است!
با اینکه در بیمارستان حسابی سرم شلوغ بود، ولی به چند نفر سپرده بودم که خبرم کنند، تا خودم را به مراسم بزرگداشتت در واحد علوم و تحقیقات برسانم. اول تا آخر مراسم، یاد و خاطرات زیبای با تو بودن در ذهنم مرور میشد. آنها که تو را میشناختند، به حق به مقامت و جایگاهت غبطه میخوردند و آنان که توفیق آشنایی با شما در زمان حیاتت نداشتند، تو را در کاروان شهیدان ستارهای درخشان یافتند.
تو را در مجلس خویش حاضر میدیدم، در حالی که با شجاعت و متانت تمام، مثل همیشه همگان را بر حفظ و ارتقای ارزشها دعوت مینمودی و این چنین بر ما راه مینمایاندی.
خیلی دلم میخواست پشت تریبون بروم و با «کجائید ای شهیدان خدایی»، سخن آغاز کنم و از گنج جنگمان بگویم و سیر گریه کنم برای خودم، که گنج که نه، بلکه گنجینه بزرگی را از دست دادهام و در فراقش بیدوست شدهام. البته از جایگاه رفیع شما بهشتیان، ما زمینیهای در گیر و دار، هر چه بگوییم، ناچیز و به دور از تصور ماست. ما کجا و مقام بالای آسمانی شما کجا!
راستی فرزندان عزیزت رسول و غفور و خانواده محترم هم بودند، مثل همیشه با صلابت و استوار، آن طور که خودت تربیت کرده بودی و آن چنان که میخواستی. از چهره همه ما اینطور معلوم بود که؛ دوری تو همه ما را سخت آزار میدهد، ولی خوشا به حالت که با شهادت رفتی و بدا به حال ما که در پیشبرد رسالت شهیدان بدجوری وامانده و بیتعارف بگویم درماندهایم.
بچههای با معرفت حوزه فرهنگی، روابط عمومی و بسیج دانشگاه، برایت سنگ تمام گذاشته بودند، برنامههای مختلف تدارک دیده بودند و به خوبی اجرا کردند. میدانی که من آنجا دیگر مسئولیتی ندارم، ولی به خاطر دوستی با تو، به بنده هم خیلی احترام کردند. دیدی که مرا به نام «همرزم شهید سوداگر» برای اهدای جوایز به دانشجویان عزیز به روی صحنه دعوت کردند.
حاج احمد عزیز، سخنی از سردار محسن رضایی یادم افتاد، آن را هم بگویم و وقتت را بیش از این نگیرم. آقا محسن سال ۹۳ جایی گفته است: «چند سالی از پایان دفاع مقدس گذشته بود. روزی با آقایان رحیم صفوی و ذوالقدر خدمت رهبر انقلاب رسیدیم. به ایشان گزارشی از ترمیم امامزادههایی که مردم از ما خواسته بودند، ارائه کردیم. برخی از امامزادهها جاده نداشتند برای آنها جاده کشیده بودیم. برخی از نظر بنا و ساختمان نیاز به ترمیم داشتند، آنها را ترمیم کرده بودیم. گزارش ما که تمام شد، ایشان فرمودند: چرا امامزادههای خودتان را ترمیم نمیکنید؟ گفتیم: کدام امامزادهها؟ فرمودند «آقا مهدی باکری، شلمچه و بسیاری از فرماندهان و نقاط دفاع مقدس، کمتر از برخی از امامزادهها نیستند.
این صحبت آقا باعث شد که از آن موقع به بعد، توجه بیشتری به مناطق نبرد در هشت سال مقاومت بینظیر ملت ایران گردید؛ سرزمینهایی که با بانکهای الله اکبر و نمازهای شب مردان خدایی و با دهها ابتکار و نوآوری که ملهم از افکار و اذهان پاک و مقدس فرماندهان نبرد آزاد شده بود و به دامن وطن برگشت. در پی آن راهیان نور شکل گرفت و امروز قریب چند میلیون نفر زایر برای زیارت به جبهههای دفاع مقدس میروند».
سردار؛ تو هم در تعقیب همین راهبرد آقا بودی، فرماندهان زنده جنگ را به دانشگاهها کشاندی تا برای نسل حاضر از جبههها و شهیدان و پایمردی آنان روایت کنند و درس دفاع مقدس را در فهرست دروس دانشجویان قرار دادی، تا ۲ واحد ولو تئوری هم که شده، درس «در راه شهادت» را پاس کنند.
براستی که تو سردار عرصه علم و عمل بودی و در ادامه کار حسینی و ابوالفضلی خود در میدانهای پر خطر دیروز جنگ، آن روز کار زینبی خود را هم به خوبی شناختی و برای همه عصرها در دانشگاه عملیاتهایی چون والفجر، خیبر، بدر و کربلای ۵ و… و مناطقی مانند فکه، شلمچه، سوسنگرد و خرمشهر و… و شهیدانی مثل باکری، خرازی، همت و صیاد شیرازی و… را برای جوانان این مرز و بوم، زنده و مانا و درسآموز کردی.
اینک هر جا سخن از درس دفاع مقدس در دانشگاههاست، تلاشها و مجاهدتهای سردار سوداگر هم در این راه میدرخشد. خودت میبینی که این کارت هم، همچنان انسانسازی میکند و بر صواب کارهایت و همه شهیدان باز هم میافزاید.
اینها را گفتم که بگویم به قول حضرت آقا تو هم یکی از این امامزادهها هستی. امامزادهای که بسیاری از امامزادهها را هم به میان ما در دانشگاهها آورد. بنابراین من به مقام والای شما در پیش خدا متوسل میشوم و تقاضای دعا برای پیمودن این راه مبارک و رسیدن به رستگاری و شفاعت دوستان شهیدم را دارم. در حقم چون همیشه برادری کن، اگر چه روسیاهم و اصلاً شاید درخواستم قابل رسیدگی هم نباشد.
سلام مرا به همه شهیدان، به ناصر عزیزت، به شهید حاج احمد کاظمی و شهیدان مهدی و حمید باکری برسانید. یادی که هرگز در دلها نمی میرد، یاد شهیدان است. از شهدا بخواهید همچنان دعاگوی سلامتی، سرافرازی و شکوه هر چه بیشتر مقام معظم رهبری، حافظ انقلاب اسلامی و مراقب ما باشند.
خاک پای فرمانده شهید
خلیل علی محمدزاده
ساعت ۳ بامداد، یکشنبه ۶ اسفند ماه ۱۳۹۶
http://news.srbiau.ac.ir